دیدگانت

دیدگانت از همیشه شادتر،شهرقلبت زنده وابادتر،غصه هایت دم به دم ای مهربان ،درگذرگاه زمان بربادتر.


دربساط می پرستان حیله ونیرنگ نیست،سینه راپرکردن ازجام حقیقت ننگ نیست،پبکراین راچیزی نسازد جزصفا،عاقبت از ادمی چیزی نماندجزوفا.


یاد دارم درغروب سردسرد ،میگذشت از کوچه ی ما دوره گرد.

داد میزد کهنه قالی میخرم ،دسته دوم جنس عالی میخرم .

کاسه وظرف سفالی میخرم،گرنداری کوزه خالی میخرم.

اشک در چشمان بابا حلقه بست،عاقبت اهی کشیدبغضش شکست.

اول ماه است ونان در سفره نیست،ای خدا شکرت ولی این زندگیست.

بوی نان تازه هوشش برده بود،اتفاقا مادرم هم روزه بود .

خواهرم بی روسری بیرون پرید،گفت :اقا سفره خالی میخرید.

نظرات 5 + ارسال نظر
رضا یکشنبه 29 مرداد 1391 ساعت 11:06 ب.ظ

پاشو غذا درست کن
مردیم از گرسنگی

شکم دله کارد به اون شکمت بخوره خوبه دختر نشدی بری دانشگاه برا یه ساندویچ 40تا بوس میدادی

عسل یکشنبه 29 مرداد 1391 ساعت 11:29 ب.ظ http://rainymoment.blogfa.com

عجب شکمویی هستی، این مامان گل از سرتم زیاده

مچکرم عزیزم

رضا دوشنبه 30 مرداد 1391 ساعت 09:49 ق.ظ

شما به روح اعتقاد دارین؟

اصلا
تو روحت

مریمی دوشنبه 30 مرداد 1391 ساعت 04:01 ب.ظ http://pilaar.ir

ممنون بابت لینک خانومی

خواهش می کنم عزیزم بازم بهم سر بزن .

مریمی دوشنبه 30 مرداد 1391 ساعت 04:02 ب.ظ

والا این روزا بیشتر به این نتیجه رسیدم که از وفا و صداقت هیچی حاصل نمیشه جز ندامت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد