داغ دل

ااااااااای دلم ،داغ دلم و تازه کردی مریمی امروز تو وب مریمی مطلبی خوندم که دل درد گرفتم،آخه منم از بچگی دلم میخواست یه آبجی داشته باشم تاهر وقت دعوامون میشه  موهاشو بگیریم تو مشتمان ودور حیاط بچرخانیم ،یه روز تو خونه ی یکی از آشنا ها دوستم این کارو کرد معلوم بود خیلی کیف کرده منم از اون روز تا حالا دل درد گرفتم ،اااااااااااای مریمی خدا بگم چه بت نکنه دددددددلم

دمت گرم

هر گاه از شدت تنهایی به سرم هوس اعتمادی دوباره می زند،خنجر خیانتی را که در پشتم فرو رفته در میاورم می بوسمش صیقلی عاشقانه ،اندکی نمک به رویش،نوازشش کرده دوباره بر سر جایش میگزارم از قول من به آن لعنتی بگویید،خیالش تخت ،من دیوانه هنوز به خنجرش وفادارم.....


این برداشت و از وبهای دیگر دوستان کردم و خیلی ناراحت شدم ...دم آدمای وفا دار گرم...



امشب از دست همسرم عصبانی هستم خوابه نمی تونم بهش غرغر کنم وای چقدر غرم میاد اگه اینو ننویسم میترکم خوبه برم بیدارش کنم..غرغرغرغرغرغرغرغر