دلتنگم


چقدر دوباره دلم هوای مکه را کرده ...آآآآآآآآآآآآآآآآآآهااااااااهاااااااااا آآآهاااااااا اینم گریه ی شدید هنگامه ای


هر چی از سفرم میگذره  حس خواستنم بیشتر میشه


ایشالا ک قسمت همه ی شما بشه ی بار دیگه منم قسمتم بشه آآآآمین


حاضرم نیمی از عمرم و بدم س روز دیگه تو منا عرفات باشم

نظرات 38 + ارسال نظر
sms سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 04:03 ق.ظ http://dragoncruel.blogsky.com

سلام برطرفداران من!!!!!
میدونیدالان چی میچسبه؟؟!!!!
من که نمیدونم چی میچسبه شمابگید



میدونم

الان ی مسافرت میچسبه والابوخودا

یا این عباس کچل و پرتش کنم از پنجره پایین

نمی خواستم نام چنگیز را بدانم
نمی خواستم نام نادر را بدانم
نام شاهان را
محمد خواجه و تیمور لنگ
نام خفت دهنده گان را نمی خواستم و
خفت چشنده گان را
می خواستم نام تو را بدانم
و تنها نامی را که می خواستم
ندانستم...

نمی خواستم نام چنگیز را بدانم
نمی خواستم نام نادر را بدانم
نام شاهان را
محمد خواجه و تیمور لنگ
نام خفت دهنده گان را نمی خواستم و
خفت چشنده گان را
می خواستم نام تو را بدانم
و تنها نامی را که می خواستم
ندانستم...

انشا الله دوباره قسمتت بشه حاج خانوم

همچنین قسمت شما

الــــــی ... سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 11:26 ق.ظ http://goodlady.blogsky.com/

ایشالا دوباره وصال نصیبتون بشه خانوووووووووووووووووووووووووم :)

مرسی الی جان و همچنین شما آآآآآمین

مجتبی سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 11:43 ق.ظ http://p30tools.blogsky.com/

سلام
شما هم لینک شدین

سلام

شما هم

ﺧﺪاﯾــــــــــــــــﺎ...

ﺷﻔـــــﺎ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮ....

وﻗﺘـــــــﯽ در دﻟــــــــﻢ ﻧﺒﺎﺷـــــــﯽ ﻣﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋــــــﻪ ای ﻣﯿﺸﻮم ازدردﻫـــــــــﺎ

رضا سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 03:30 ب.ظ http://jinkboy-reza.blogfa.com/

ایشالا صد بار دیگه ام قسمت شما و ما بشه..

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآمین

علی سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 04:50 ب.ظ

سلام
خوشبحالتون که یه بار رفتید....
ایشالله دوباره روزیتون بشه....
ایشالله خدا به شما یه مکه بده ، به منم یه کربلا....

سلام

ایشالا قسمت همه بشه هم حج هم کربلا آآآآآآمین

sms سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 05:38 ب.ظ http://dragoncruel.blogsky.com

من
باعباس کچل برم!!!!!
چندروزه دیگه میرم محمودآباد

نچ گفتم مسافرت میچسبه یا دقت کن یا عباس کچل و پرت کنم بیرون

محمود آباد شمال یعهنی؟؟

یونس سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 05:42 ب.ظ http://guardian.blogsky.com

سلام...چه سعادتی داشتین شما...منم دلم خواست

سلام ....مرسی یونس خاله ایشالا ب زودی قسمتت بشه آآآآآآمین

malmal سه‌شنبه 16 مهر 1392 ساعت 08:56 ب.ظ http://hamechiehamechi.blogfa.com

ا؟ رفتی مگه تا حالا؟خوش ب حالت

اوووووهوم چند دفعه رفتم

ایشالا قسمت شما هم بشه

وحشی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 12:02 ق.ظ http://www.vahshinaz.blogfa.com

شاید وقت دیگر نصیبت شد منی و عرفاتی دگر

در حجره دل منا و عرفاتی دگر ساز کن خاتون

اون منی و عرفات بهانه است
بها جور کن
و
سلام
راستی فرق تصاویر رو در دو تا پست قبلی ام رو بگو تا جایزه بگیری؟

سلام

باشه اما فک نکنم ک بتونم تلاش خودم و میکنم

sms چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 02:51 ق.ظ http://dragoncruel.blogsky.com

ساعت چندمیایدنت؟
من که ساعت۳هستم

من تا ساعت س بودم ولی تو نبودی

باااووووشه ایندفعه س میام

رحمت چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 06:19 ق.ظ http://rahmat14.blogfa.com

غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن

دلت را بتکان

اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین



بگذار همانجا بماند

فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش

قاب کن و بزن به دیوار دلت ...



دلت را محکم تر اگر بتکانی

تمام کینه هایت هم می ریزد

و تمام آن غم های بزرگ

و همه حسرت ها و آرزوهایت ...



باز هم محکم تر از قبل بتکان

تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد!



حالا آرام تر، آرام تر بتکان

تا خاطره هایت نیفتد

تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟

خاطره، خاطره است

باید باشد، باید بماند ...



کافی ست؟

نه، هنوز دلت خاک دارد

یک تکان دیگر بس است

تکاندی؟

دلت را ببین

چقدر تمیز شد... دلت سبک شد؟



حالا این دل جای "او"ست

دعوتش کن

این دل مال "او"ست...

همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا



و حالا تو ماندی و یک دل

یک دل و یک قاب تجربه

یک قاب تجربه و مشتی خاطره

مشتی خاطره و یک "او"...



خـانه تـکانی دلـت مبـارک

مرسی شدید هنگامه ای

malmal چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 10:25 ق.ظ http://hamechiehamechi.blogfa.com

ممل فشفشه رو دیگه از کجا پیداییدی؟!!!!

از توی فیلم چرخ و فلک مملی

عاخه اسمت خیلی خوبه آدم همه اش دلش میخواد صدات کنه

شادی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 10:47 ق.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

سلام خواهر جون
خوبی عزیزم؟
آخ گفتــــــــــــی منم خیلی دلم هوایِ این سفرو کرده
همه روزاش یه طرف اون سه روزش یه طرف
خدایا میشه بازم قسمتمون کنی

سلام خواهری خود خودم
مرسی خواهری

ههععععععی خواهری ایشالا ک دوباره قسمتون بشه و قسمت اونهایی ک نرفتن آآآآآآآآآآآآمینمیشه خواهری اگه خدا بخواد

شادی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 10:48 ق.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

لعنت

لعنت بر چشمهایم
که می بینند این نیزه های داغ را
و بر گوشهایم
که صدای ناله ات را می شنوند از فرسنگها فاصله
و هر چه می بندمشان
کر نمی شوند
لعنت بر احساسم
که لمس میکند خراشهای قلب مادرت را
و فکرم
که می فهمد حرفهای ناگفتهء چشمهای کوروش را
-همسنگر پیشینت را می گویم-
وقتی سرخ می نگرد به من
از داخل آن جعبهء رنگین برقی!
و تخیلم
که به تصویر می کشد
آن لحظه های آخرت را...
لعنت!
لعنت!
لعنت بر من!
که هر بار که هر گل یاس آزادی
تمام گلبرگهایش می ریزد
هنوز هستم
هنوز هستم
هنوز هستم
و انزجار
چون مار بوآ به اندامم می پیچد
و فشار می دهد مرا
تا تمام استخوانهایم خرد شود...
اما باز هم هنوز هستم...
و می بینم
و می شنوم
و فکر میکنم
و احساس میکنم
و تصور میکنم.
هنگامی که تو رفته ای...
لعنت!

شادی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 10:48 ق.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

سیبهای سهراب کو؟

نمیدانم چرا فکر میکنی پرنده ها هنوز هم سیب می خورند
آنهم در روزگاری که همه گوشتخوار شده اند.
من که امروز هر چه سیب سرخ به دلم تعارف کردم
بالا آورد
گرچه،
قبل از آن زمان که سیبهای سرخ
در هورمُن دروغ پرورش داده شوند تا فریباتر جلوه کنند،
دل ما هم اهل سیب و شعر و شراب بود
اما روزگار عوض شد

حالا دل ما صبحها
جگر کباب شده اش را روی ذغالهای "ساخت دوستان" باد میزند
و شبها آه تاسف دود می کند
که ای کاش هنوز آن درخت سیب باغچهء سهراب بود
تا ما هم به جای بامجان سوخته که شکلش را عوض کرده اند
قدری سیب بخوریم

شادی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 10:49 ق.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

مستانه

من آن سکوتم که در جواب معمای نگاه سبز تو
عشق را...
نه!
شهوت را...
نه!
جذابیت را
هجا میکند
و تو
سبزینهء رنگین کمان را به من
معرفی میکنی

تفاوت همان است
که فرهنگمان میخواند
و من بی رنگم
که هیچ را میبسوم، مستانه!
و تو
...
و تو
...
و تو
آن نا آشنای همه رنگی
که نمی شناسم!

همیشه غریبه بمان
تا در رویای کنجکاویم
مرا به سرزمین تسکین برسانی

آشنایان مرا زجر میدهند.

شادی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 10:49 ق.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

معتاد

آن زمان که صدایت را در رگهایم تزریق میکردم
و احساسم را دود میکردم، تا چند جمله ای از تو
مرا از صباحی تا صباحی دیگر ایستاده نگاه دارد
امروز را نمی دیدم.
امروز آری...
امروز که پیکرم میلرزد و دردش می گوید: "ترک نکن!"
امروز که اراده کردم تا زهر این عشق را از بدنم دور بریزم...

و شب هنگام بی خوابم باز
و عرق سرد نبودت روی پیشانی داغدارم می نشیند
و سراب تو، کنار این تخت، به سراغم می آید...
به دنبال چند مسکن می گردم اما
هیچ یک از این شوالیه هایی که در لیوان می نوشم، ساکتم نمی کنند
و هیچ فرشتهء آرام بخشی، مرا بی هوش نمی کند
و هیچ اما زمانی...
... پرت می گویم!

***

یک لیوان چای سبز می نوشم
پنجاه و پنج ترانهء حزن می شنوم
بیست و سه شعر موزون را مرور میکنم
و چند مصرع هذیان می نویسم
اما زمان نمی گذرد
زمان نمی گذرد

شادی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 10:50 ق.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

معتاد

آن زمان که صدایت را در رگهایم تزریق میکردم
و احساسم را دود میکردم، تا چند جمله ای از تو
مرا از صباحی تا صباحی دیگر ایستاده نگاه دارد
امروز را نمی دیدم.
امروز آری...
امروز که پیکرم میلرزد و دردش می گوید: "ترک نکن!"
امروز که اراده کردم تا زهر این عشق را از بدنم دور بریزم...

و شب هنگام بی خوابم باز
و عرق سرد نبودت روی پیشانی داغدارم می نشیند
و سراب تو، کنار این تخت، به سراغم می آید...
به دنبال چند مسکن می گردم اما
هیچ یک از این شوالیه هایی که در لیوان می نوشم، ساکتم نمی کنند
و هیچ فرشتهء آرام بخشی، مرا بی هوش نمی کند
و هیچ اما زمانی...
... پرت می گویم!

***

یک لیوان چای سبز می نوشم
پنجاه و پنج ترانهء حزن می شنوم
بیست و سه شعر موزون را مرور میکنم
و چند مصرع هذیان می نویسم
اما زمان نمی گذرد
زمان نمی گذرد

شادی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 10:53 ق.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

عشق

تصور کن:
درختانی در مه فرو رفته را
با انتهایی ناپیدا
و با آبشاری که دعوتت می کند
تا برهنه شوی
خودت را میان امواجش پرت کنی
و بی اراده
با جریانش
راهی شوی
به سویی که ....
همه نا آشنائی است!

شاید سرت به سنگ بخورد
شاید سفری رویائی در پیش رویت باشد
شاید در میانه راه کوفته و درهم شوی
شاید هم نشوی
شاید
شاید
و بسا شاید های دیگر

اما اگر زنده بمانی
چیزی بزرگ به دست آورده ای:
خاطره ای خوش
از یک ماجراجویی گیج کننده!

و تابلوی همین طبیعت است،
عشق:
با دعوتی که
انتهایش را نمی توان گمانه زد.

شادی چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 10:54 ق.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

بی خوابی

باز شب آمد
نشستم
جام بی خوابی به دستم
مستِ مستم
دل به رویای تو بستم
چه کنم تقصیر من نیست
گر چنین عاشق پرستم

مرسی خواهری بابت کامنتهای قشنگت

رضا چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 11:22 ق.ظ http://jinkboy-reza.blogfa.com/

baba haj khanooooom..

یوه یوه یوه یوه یوهی ببین دارم میخندم بهم نمیاد ک حاج خانوم باشم

رضا چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 11:23 ق.ظ http://jinkboy-reza.blogfa.com/

تـــا زمــانــی کــه ..
خــواستـه ای از کسـی نـــداری …
خــواستـــنـی هستـی !

اگر مردم مرا نشناسند
غصه نخواهم خورد
ولی من اگر مردم را نشناسم
افسرده خواهم شد.

تورا می خواستم تا در جوانی نمیرم از غم بی همزبانی غم بی همزبانی سوخت جانم چه می خواهم دگر زین زندگانی؟!

مرسی عزیزم

ستاره‏*‏ چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت 04:34 ب.ظ http://deltangiha1373.blogfa.com

إ عزیزدلم نمیدونستم مکه رفتی؛حاجیه خانوم ایشاا بری یبار دیگ ومارو هم دعاکنی

ایشالا با شمای دوست

مصطفی پنج‌شنبه 18 مهر 1392 ساعت 10:37 ق.ظ

مادربزرگ تو کی رفتی مکه که برا ما سوغاتی نیاوردی
ایشالا 10 بار دیگه بری

بله آوردم تو نیومدی دیدنم ک بهت بدم ایشالا با شمای دوست

مانا(*-ــــ-) جمعه 19 مهر 1392 ساعت 12:18 ق.ظ http://www.mana99.blogfa.com

هعی منم دلم هوای مکه رو کرده دوباره

ایشالا ک دوباره قسمتت بشه آآآآآآآآآآآآآمین

ناهید جمعه 19 مهر 1392 ساعت 06:32 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com

سلااااااااااااااااام آجی جووووووووونم خوبی نفسم الهی ناهید دورت بگرده آجی جونم تو و شادی بهترین من هستین همه کس ناهید هستین بخدا من خیلی دوستون دارم

سلام سلام صدتا سلام ب روی ماهت خیلی گلی آجی جوووون فدات مدات بشم درسته منم خیلی شماها را دوست دارم بوس سفت

ناهید جمعه 19 مهر 1392 ساعت 06:36 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com

ایشالله که قسمت میشه و دوباره میری مکه عشقم واست دعا میکنم دردت بجونم آجی هنگامه جووووووووون

مرسی ایشالا با شما برم خیلی کیف داره قربونت برم

ناهید جمعه 19 مهر 1392 ساعت 06:37 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com

سراغی از ما نگیری، نپرسی که چه حالیم ♥
عیبی نداره میدونم، باعث این جداییم ♥
رفتم که شاید رفتنم، فکرتو کمتر بکنه ♥
نبودنم کنار تو، حالتو بهتر بکنه ♥
لج کردم با خودم آخه، حست به من عالی نبود ♥
احساس من فرق داشت با تو♥
دوست داشتنه خالی نبود … ♥
بازم دلم گرفته، تو این نم نم بارون ♥
چشام خیره به نوره، چراغ تو خیابون ♥
خاطرات گذشته منو میکشه آروم ♥
چه حالی دارم امشب به یاد تو زیر بارون … ♥
باختن تو این بازی واسم از قبل مسلم شده بود ♥
سخت شده بود تحملش ؛ عشقت به من کم شده بود ♥
رفتم ولی قلبم هواتو داره شب و روز ♥
من هنوزم عاشقتم به دل میگم بساز بسوز ♥

ناهید جمعه 19 مهر 1392 ساعت 06:39 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com

دروغگو آدم بدی نیست , چون میداند حقیقت تلخ است
لذا باعث اوقات تلخی مردم نمی شود !

ناهید جمعه 19 مهر 1392 ساعت 06:41 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com

آیا میدانید دکترها اعلام کردند "آغوش" یک داروی معجزه آسای واقعیست که درد را تسکین میدهد واز استرس میکاهد وحتی افسردگی را درمان میکند امیدوارم همیشه آغوشی گرم برایت گشوده باشد دوستم

رضا یکشنبه 21 مهر 1392 ساعت 12:40 ب.ظ http://jinkboy-reza.blogfa.com/

مردم این روزها قیمت هر چیزی رو میدونن ،
ولی ارزش هیچی رو نمیدونن ..!

somayeh چهارشنبه 24 مهر 1392 ساعت 09:36 ب.ظ

خاله آپیدما

اوووومدم سمیه خاله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد