امانت داری

یه روز دوستم با ماشین پدرش اومد دنبالم ک با هم بریم بیرون...


در داشپورتش و باز کردم دیدم پر از لوازم آرایشه ...بهش گفتم مگه ماشین پدرت نیست ..


پس چرا اینقده لوازم داخلش هست ......اون گفت::


 پدرم دیگه باز نشسته شده و از بس بهونه میگرفت براش کار دست و پا کردیم


با ماشینش سرویس دخترونه گرفته...دخترها خیلی ازش راضی هستن


اگه یه روز نره همه شون بهش زنگ میزنن و میگن تو بیا اگه گفتی چرااااااا؟؟؟


چون توی ماشینش لوازم آرایش میزارند وقتی از مدرسه میان بیرون آرایش میکنن


در اصل اون رازدار و امانت دارشون شده همیشه توی ماشینش لوازم آرایش دخترها موجود میباشد


اما خداییش چه مارک هایی استفاده میکردن من ک دهنم باز موند

نظرات 92 + ارسال نظر
محمد حسین یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 06:57 ب.ظ http://MHMK.IR

یه همچی شغلیم آرزوست

حتما دخترهاشون و دست تو میسپارن

هستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتی بیا ببین چی میگه این دوستت

مهسا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 08:06 ب.ظ

خاطرات نه سر دارند و نه ته . . .

بی هوا می آیند تا خفه ات کنند . . .

میرسند . . .

گاهی وسط یک فکر . . . !

گاهی وسط یک خیابان . . . !

سردت می کنند . . . داغت میکنند . . . !

رگ خوابت را بلدند . . . زمینت می زنند . . . !!!

خاطرات تمام نمی شوند . . .
تمامت می کنند...

مهسا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 08:07 ب.ظ

به سـلامتی خودمون


که دردامونو روی این دیوار مجازی می نویسیم...


به ســلامتی کسایی که


خونده نخونده دردامونو لایکـــــــــــ­ می زنن....


وبه سلامتی کسایی که


از دردمون خوششون میاد و


copy-past می کنن . .

مهسا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 08:08 ب.ظ

نکند فکر کنی در دل من یاد تو نیست،گوش کن ،نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست.

مهسا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 08:11 ب.ظ

گاهگاهی دلم می گیرد
با خودم میگویم به کجا باید رفت
به که باید پیوست؛
به که باید دل بست ؟؟؟؟؟
به دیاری که پراز دیوار است؛
به امینی که امانت خواراست؟
یا به افسانه دوست؟؟؟؟؟
گریه ام میگیرد!!!

مهسا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 08:13 ب.ظ

عده ای هستن به پول و مال خود می نازند و می گوین ما پول داریم چه غمی داریم قدرت داریم چه غم داریم ولی ماها و شماها می گوییم خدا داریم چه غمی داریم.

شادی یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 08:14 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

سلام خواهری
خوش به حال بابایی

عاره خواهری خیلی باحاله پدریش

مهسا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 08:15 ب.ظ

فهمیده ام که نفرت هم مثل دیگر احساسات
مثل عشق ، قیمت دارد
تنفر را هم نباید خرج هر کسی کرد . . .

شادی یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 08:16 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

احساسم را به دار آویختم

منطقم را به گلوله بستم

لعنت به هر دو که عمری بازیم دادند

دیگر بس است، میخواهم کمی به چشمانم اعتماد کنم

شادی یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 08:16 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

با هیچ مــــزه ای عوض نمی کنـــم

نمکـــــ چهره اتــــ را..

ولی متعجبمـ

از شیرینـی لبانتـــــ

در ایــن نمکـــــزار...!

شادی یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 08:17 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

همیشه هم قافیه بوده اند، “ســ ـ ـیب” و “فریـ ـ ـب”!
همانند سیبی که آدم و حوا را فریب داد و حالـــا هم با هم میگوییم
“سیــــــــ ــب”
و دوربین های عکاسی را فریب میدهیمـــ
تا پنهان کنیم اندوهمان را پشت این لبخند مصنوعی…

مهسا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 08:17 ب.ظ

هیچ گاه تنهائیت را با دیگران تقسیم نکن چون تنها جایی را که میتوانی با خودت رو راست باشی رو از دست میدی

شادی یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 08:17 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

کوه های غرورم از گناه رفتنت آب شده ؛ تا قبل از سیل برگرد …
سیل که بیاید همه را با خود می برد حتی خاطراتت را !

شادی یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 08:18 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

عجب انگوراییه خواهری
دلــــــــــــــــــم خــــــــــــواست

جبگررررررررررتو برم خواهری مبخرم برات

مهسا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 08:19 ب.ظ

هرگز فراموش نخواهم کرد که برای داشتن تو
دلی را به دریا زدم
که ازآب
واهمه داشت..

شادی یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 08:24 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

ای جــــــــــانم تورو نداشتم چه میکردم

فدات بشم خواهریم

شادی یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 08:26 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

چقده دیر اومدی خواهری من دارم میرم دیگه
الان یه گردان با شکمای گشنه از راه میرسن باید برم تهیه ببینم واسشون

خواهری من الان سارا رفته بود ک اومدم و بعدشم نتم قطع شد

شادی یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 08:33 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

با اجازت من میرم خواهری
خیلی میخوامتــــــــــــا خواهری
یه گوشه از قلبم به نامت زده شده
محضریشم کردم سندش حاضره
جای چونو چرا هم نداره دیگـــــــــــه


شبت پر از رویاهایِ قشنگ

ووووووووووووای خواهری سند قلبم الان توی دستته خیلی خیلی میخوامت خیلی ماهی خواهری

مهسا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:20 ب.ظ

فریاد که سوز دل بیان نتوان کرد
با کس سخن از داغ نهان نتوان کرد

اینها که من از جفای هجران دیدم
یک شمه به صد سال بیان نتوان کرد

مهسا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:21 ب.ظ

انگاری نیستی هنگامه میرم آخر شب میام

نتم قطع شد وقتی اومدم تایید کنم

مهسا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:22 ب.ظ

از سینه برون آورم آن دل، که به غیر تو گزیند
من چشم نخواهم اگرآن چشم، به غیر تو ببیند

در باغ و گلستان و به بستان ، همه گل بود فراوان
من دست نخواهم اگر آن دست، به غیر تو بچیند

ملیکا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:23 ب.ظ

ماهم خیلی آقا سرویسمون و دوست داریم

ای تو روحت

مهسا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:23 ب.ظ

زمانی کوه بودم..
اما دیگر آدم شدم..
میرسیم به هم..

ملیکا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:24 ب.ظ

میگفت پای رفتن ندارم
راست میگفت
باسر رفت...

مهسا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:28 ب.ظ

کـاش وَقـتهـ ـایِ تــَنهـ ـایی
یــِکی از تو سایـه مـ ـی اومَد و
مـِثلِ پــِسَرخالــه میگــُفـت:
نــ ـون بـــِگیرَم
نـَـ ـفت بـــِگیرَم
دِلــِ ـت گــِـرِفتِه
مَنــَـ ـــم مــیگــُــفتــَم اره
بَعد فــَقــَط مینــِشَست کِنارَم و سکوت میکــَرد
مَنــَ ــم مِثلِ کــُـــلاه قِرمِزی
سَرَمو میزاشتـــَ ـــم رو زانوش...

مهسا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:29 ب.ظ

خداوندا دست هایت را زیر تنهایی ام ستون کن ...
من از آوارگی بی تو بودن میترسم ...!!!

مهسا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:30 ب.ظ

برف


باران



شال گردن هم بهانه است



زمستان آمده برای تماشای تو

مهسا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:31 ب.ظ

نه از تنهایی میترسم و نه از تنها ماندن
ترسم از تنها بودن در کنار دیگری است...

مهسا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:32 ب.ظ

مردم اگر می دانستند وقتشان برای این دنیا اینقدر کم است
هیچ وقت کفش بند دار نمی پوشیدند..

مهسا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:33 ب.ظ

آموخته ام . . . که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد ، فقط دستی است برای

گرفتن دست او ، و قلبی است برای فهمیدن وی

" چارلی چاپلین "

مهسا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:34 ب.ظ

خوبم …!
باور کنید …؛
اشک ها را ریخته ام …
غصه ها را خورده ام …؛
نبودن ها را شمرده ام …؛
این روزها که می گذرد …
خالی ام …؛
خالی ام از خشم، دلتنگی، نفرت …؛
و حتی از عشق …!
خالی ام از احساس

سیده زهرا ( عاشقانه های مسیحا ) یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:38 ب.ظ

به گیسوان سیاهت کلاف می گویند(فواد میرشاه ولد)




به گیسوان سیاهت کلاف می گویند

به شانه های بلند تو قاف می گویند

نشسته دشنه ی گیسو به زیر روسریت

حجــاب کن بـه حجابت غلاف مــی گویند

قبول کرده ام این را که عاشقت هستم

بـــه گریـــه های بلند اعتراف مـی گویند

تجمعی که اساسا به موت وابسته ست

به سر به زیـــری من اعتکاف می گویند

گذشته از خط قرمز لبت خبر داری؟

بــه رنگ قرمز تند انحراف می گویند

"هزار وعده ی خوبان یکی وفا نکند"

تــو فرق میکنی آخر خلاف میگویند

قبیله ام بـــه زبـــان مولف تاتـــی

همیشه فاصله ها را شکاف می گویند

سیده زهرا ( عاشقانه های مسیحا ) یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:39 ب.ظ

وبت میام با این عکسات دهنم آب می افته

داری تلافی میکنی دیگه هاااع :

خواهری منم اصلن فک نمیکنم ..............بلکه خاطر جمع ام

مهسا یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:39 ب.ظ

خوبم …!
باور کنید …؛
اشک ها را ریخته ام …
غصه ها را خورده ام …؛
نبودن ها را شمرده ام …؛
این روزها که می گذرد …
خالی ام …؛
خالی ام از خشم، دلتنگی، نفرت …؛
و حتی از عشق …!
خالی ام از احساس

خودم یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:43 ب.ظ http://BITAALOQ.BLOGFA.COM

سلام.
مو تو روزم ینی به روزم.
والا ب سید عععععععععععععععععععععععببببببببببببببببببااااااااااااسسسسسسسسسس

سلام

تو فقط وقتی میایی ک دعوتم کنی ب سید عباس قسم

هومن یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:58 ب.ظ http://alban.blogfa.com

شیطون، اذیتم میکنی از دست عباس تنبل

شیطون بابا من قمی هستم یعنی دست شیطونم از پشتش بستم والابوخودا

هومن یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 10:05 ب.ظ http://alban.blogfa.com

شایدهم پرنده باشی..این لانه ک ساختی درقلبم...کارآدمهانیست...!

هومن یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 10:07 ب.ظ http://alban.blogfa.com

اهان پس استادم هستی، احتمالا شیطون این ترم بیاد خدمتت 2واحد پاس کنه

گفتم من دست شیطون و از پشت بستم برو کامنتت و بخون پسر

من از شیطو ن رتبه ام بالا تره

هومن یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 10:16 ب.ظ http://alban.blogfa.com

مطمانن همینطوره که وگویی هینگامه

حالا ک اینطور شده خودتی شیطون نباید تو تایید کنی باید بگی نوووگوووو

هنگامه تو خیلی خوبی

هومن یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 10:21 ب.ظ http://alban.blogfa.com

هینگامه چه وگویی من رفتم ، اگه ناراحت شدی بگو یک ساعت دیگه میام پاکشون بکنم بای

بابا دارم شوخی میکنم ناراحت چیه مگه من بچه ام جوجه

مهسا دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت 01:50 ق.ظ

هنگامه امشب نت هستی

نچ نبودم

مهسا دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت 01:54 ق.ظ

هنگامه منم انگور میخوام

میخرم برات

ســــــلــــــطــــــان 99 دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت 07:05 ق.ظ http://sooltan99.blogfa.com

هر آهنگی که گوش میدهم
به هر زبانی که باشد
بغضم را میشکند
نمی دانم
بغضم به چند زبان زنده دنیا مسلط است

یونس جی شده ؟

شورش دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت 08:39 ق.ظ http://http:

در رفاقت رسم ما جان دادن است /هر قدم را صد قدم پس دادن است/هرکه برماتب کند جان میدهیم /ناز اورا هرچه باشد میخریم.

پری وش دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت 08:49 ق.ظ http://nymphlike.blogsky.com

سلام

وا زمان ما یه آینه یواشکی توی کیفمون بودش می خواستیم خودمونو توش ببینیم می رفتیم توی سرویسهای بهداشتی یواشکی از جیبمون در میاوردیم و مثلا مقنعه مونو درست می کردیم که موهامون بیرون نباشه!

اما حالا...کاش یه خورده دیرتر بدنیا میومدم!!!

منم کاشکی دیر تر بدنیا میومدم هر چند اون موقع دخترها ارج بیشتری داشتن

مجتبی دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت 10:34 ق.ظ

سلام
یکی از پستهای وبم مورد دار بود بهم میل زدن گفتن حذفش کردم اینم لینکش

http://p30tools.blogsky.com/1392/10/17/post-803/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D9%85%D9%88%D8%B2%DB%8C%DA%A9-%D9%88%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%88-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%A2%D8%B1%D9%85%DB%8C%D9%86-2AFM-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D9%85%D9%88-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C

اگر ثبت نبودم توی ساماندهی الان که وب رفته بود روی هوا تخته شده بود
یکی از دوستام هم آهنگ با فیلم میذاشت زدن فیلترش کردن ولی اون ثبت نکرده بود توی این سایت ساماندهی
الان دوباره عررررررررررررررررررررررر خوشحالی

به روح اعتقاد دارن فک کنم پس تو ........................،.ون

مجتبی دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت 10:36 ق.ظ

در مورد مهران مدیری باید بگم آورین آورین احسنت

مرسی جات هنگامه ای

اشکـآن&بیتآ دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت 10:50 ق.ظ http://www.ashbit.blogfa.com

هنگامه هنگامه هنگآآآآآآآآآآآآآآآمه این انگورا اگه گفتی ب چه دردی میخوره
البته اگه نخوای همینجوری بخوریشون
شایدم بدرد نخوره ولی تو نظرتو بگو

تو روحت من اصلن نبفهمم چی گوفتی جون عمه کوچیکه

اشکـآن&بیتآ دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت 10:51 ق.ظ http://www.ashbit.blogfa.com

+حالا از هر جا دزدیدی دمت گرم قشنگ بود+رفتم تو فکر...

ندزدیدم مال خودمه این دفعه والابوخودا

عرررررررررررر خوشحال و خوب اومدی

اشکـآن&بیتآ دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت 10:51 ق.ظ http://www.ashbit.blogfa.com

+اشی: الان پآسخ یا اسخ:
اوهوووووووم
قلبون تو دختر بررررررررم من ک اینقده متواظعی(فقط قضیه معذرت چی بود بگو یادم نی)

ههههوووووووووووم چی بود:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد