نصیحت

امروز رفته بودم خونه ی مامانم زنداییم اونجابود .داشت تعریف می کرد که شوهردخترش پیشنهاد داده که اون سر کارنره .اما یک پنداز بزرگتربه شما لیلا جان شوهرتو ول کن اماکارتو رها مکن .شوهرپیدامیشه امایه کارخوب پردرامدبامزایا کم پیدامیشه .به شما جوانان که به هیچ مردی اطمینان نکنید.شوهرهامثل بادخزون میمونند.همه چیزروازبین میبرند.


یک نصیحت دیگه بعداز چهل سال ،شبهای زندگیتون راازشمارش سالتو ن حسب کنید.یعنی دوباره ازبیست شروع کنید مثل من الان توی گفتن سالم شبهاشو نمیشمارم ،من الان بیستو سه سالمه حتی ازدخترم کوچکترم .