دیروز یکی از دوستام ک توی بیمارستان باهاش آشنا شدم بهم زنگ زد
اسمش نسرین بود و کارمند گشت ارشاد بود ولی خودش از همه بشیتر بیرون بود
تا حال حتما کردنش بیرون چون سیبیل نداشت
یاد موقعی ک توی بیمارستان بستری بودیم کردیم
نسرین: یادته اون روز تو خخخخخخخخخخخخخخخ هلاک شد از خنده
خو حالا من میگماول بگم ک اون یکمم درد داشت بخش و میزاشت روی سرش از بس ک داد میزد
اون روز من خیلی حالم بد بود بهش گفتم نسرین میشه موقعی ک من پام و دراز میکنم
تو جیغ بزنی من بلت نیستم جیغ بزنم اونم نامردی نکرد و ی جیـــــــــــــــــــــــــغ کشید
ک تمام پرستارها پریدن توی اتاق مااونم خیلی خونسرد گفت
ایندفعه برای خودم جیغ نزدم برای هنگامه جیغ زدم چون بلت نبود
اونام نامردی نکردن ی آمپول بهش زدن ک دو روز خواب بود
|