دوست قدیمی

گروه اینترنتی خورشید



 دیروز یکی از دوستام ک توی بیمارستان باهاش آشنا شدم بهم زنگ زد


اسمش نسرین بود و کارمند گشت ارشاد بود ولی خودش از همه بشیتر بیرون بود


تا حال حتما کردنش بیرون چون سیبیل نداشت


یاد موقعی ک توی بیمارستان بستری بودیم کردیم


نسرین: یادته اون روز تو خخخخخخخخخخخخخخخ هلاک شد از خنده


خو حالا من میگماول بگم ک اون یکمم درد داشت بخش و میزاشت روی سرش از بس ک داد میزد


اون روز من خیلی حالم بد بود بهش گفتم نسرین میشه موقعی ک من پام و دراز میکنم


تو جیغ بزنی من بلت نیستم جیغ بزنم اونم نامردی نکرد و ی جیـــــــــــــــــــــــــغ کشید


ک تمام پرستارها پریدن توی اتاق مااونم خیلی خونسرد گفت


ایندفعه برای خودم جیغ نزدم برای هنگامه جیغ زدم چون بلت نبود


 اونام نامردی نکردن ی آمپول بهش زدن ک دو روز خواب بود