شــــــــــــعر

متلک

شما اولین متلکی که گفتین یا شنیدین کی بوده؟

ستاره اولین متلکی که شنید 3سال و 7ماه و 6روزش بود ...!!!!!!!!!!!!!!!!!

وقتی رفته بود دم در حیاط فضولی کنه که...........

با هیجان زیاد برگشت و خنده کنان طوری که لبش تا بنا گوشش باز بود،

دفت:مامایی یه آگاه بم دفت سقد خوشجلی!!!!!!!!!!

واز ختده ریسه رفت...

واما خودم یعنی مامانی..

اولین متلکی که گفتم داشتم از مدرسه میومدم (راهنمایی )یه نفر بدبخت بیچاره نگامون کرد .اینطووووووووووووررررررررررررری........

منم بهش گفتم شصت پات تو چشت نره اون بدبخت بیچاره فلک زده فردا مادرش و فرستاد خواستگاری...الا وبلا که این زبون دراز رو میخوام ...

اون موقع ها دخترا به پسرا متلک نمی گفتن ..

وقتی اولین متلک رو شنیدم داشتم میرفتم چند تا ایستاده بودن دیدن خیلی توپولم یکی شون یه توپ دارم قل قلی خوند

hengameh پنج‌شنبه 13 مهر 1391 ساعت 01:54 ق.ظ

نظرات 28 + ارسال نظر

رضا پنج‌شنبه 13 مهر 1391 ساعت 08:53 ق.ظ

عجب! شصت پاش میرفت تو چشش اگه زنش میشدی!!!

اونکه بدبخت میشد....حالابگو تو کی اولین متلک تو گفتی

باران پنج‌شنبه 13 مهر 1391 ساعت 10:23 ق.ظ http://www.mysky77.blogsky.com

یادم نمیاد کی اولین متکلک رو گفتم یا شنیدم ولی تاحالا هر چیزی هم گفته باشم اینجوری نبوده فقط وقتایی که با یکی دوستا یا همکلاسیام لج کردم بهش یه دونه آبدارش رو پروندم یه بار یکی یه غلطی کرده بود انداخته بود گردن من که باعث میشد من و دوستام از هم جداشیم منم یه سری آبدارش رو پروندم که سبب اعتراف او و به گریه افتادنش شد دم خودم گرم

آآآآآآآآآآآآآآآآآفرینوقیافه دوستابعد از منلک
اینکه متلک نیست سرویس کردن

محمد حسین پنج‌شنبه 13 مهر 1391 ساعت 02:53 ب.ظ http://mhmk.ir

والا یادم نمیاد متلک گفته باشم خیلی پسر خوبیم ولی چرا یادم اومد یه بار به یه دختر بسیجی گفتم نماز قضاهاتو بخونم خانوم اونم شانسم سرشو انداخت پایین هیچی نگفت دیگه ..........

تو که اینقد مهربونی نمازهای منو بخون...

حمید پنج‌شنبه 13 مهر 1391 ساعت 03:58 ب.ظ http://www.khaterat-shirin.blogfa.com

ما اهل متلک گفتن اینا نبوودیمما کارا دیگه می کردیم

سعی کن کارای خوب بکنی

الـــــی پنج‌شنبه 13 مهر 1391 ساعت 04:20 ب.ظ http://goodlady.blogsky.com

و من هیچ وقت هیچ متلکی نشنیدم
یعنی یادم نیست
همیشه لبهایی را میدیم که تکون میخوره ولی صدایی نه!
شاید شبیه زمزمه
و من هیچ وقت نشنیدم کسی بگه.....
ولی همیشه هووووووووووووووووی الی را شنیدم
متلک بارون شدنتون و شدنشون خجسته :)

پس نصف عمرت بر فناست

عباس پنج‌شنبه 13 مهر 1391 ساعت 05:43 ب.ظ http://abas.blogsky.com

من آلزایمر دارم یادم نمیاد :دی

یادت میارم ..بهمن!!!!

پری وش پنج‌شنبه 13 مهر 1391 ساعت 08:51 ب.ظ http://nymphlike.blogsky.com

سلام

امکانش هست کامل همین شعر رو بذارید
خیلی دنبالش گشتم یه بخشهاییش رو توی وبلاگتون پیدا کردم

ممنون
-------------------
اما متلک! والا آخرین متلکی که شنیدم توی چت بود
یکی ازم پرسید چند کیلویی
گفتم : ۴۰
گفتش: سیخو ، از این به بعد بهت میگم نی قیلیون

منم توی جواب بهش گفتم باشه منم بهت میگم بشکه!

خیلی چت دلچسبی بود

کدوم ،شعرناتمام یه قسمت دیگش مونده چشم ..
پس کنفرانس چاق و لاغر بوده

عسل پنج‌شنبه 13 مهر 1391 ساعت 09:46 ب.ظ http://rozegar25.blogfa.com

راستش من از دستم در رفته آمارش

آمار ازت نخواستم اولین متلک که یادت عسلکم

زهرا پنج‌شنبه 13 مهر 1391 ساعت 11:11 ب.ظ

سلام بانو!
متلک؟!
اول بذار بگم...یه جوک هست که دختره به غضنفر میگه بخورمت!غضفر میگه این گ.ا.ه خوردنا به تو نیومده!!!!!!
منم داشتم از مدرسه میرفتم خونه یارو گفت بخورمت گفتم گ.ا.ه نخور بعد یهو یاد اون جکه افتادم وسط خیابون افتادم سر خنده!انقد خندیدم!
یه بار دیگه یارو زنگ زد خونمون گفت اونجا گاوداریه؟گفتم نه اشتباه گرفتین!اونم گفت پس تو اونجا چیکار میکنی؟گفتم اومدم دنبال تو!!!!!!!!قطع کرد و کلا دیگه مزاحم نشد!!!!!!!
ولی درکل خیلی جواب نمیدم و البته خیلی متلک برام نپروندن!
یه بار دیگه داشتم با عجله راه میرفتم گام هامو بلند برمیداشتم یارو گفت دختری با گام های بلند!!!!!!!!منم زدم زیر خنده!!
همین دیگه!

چقد کم متلک داشتی

زهرا پنج‌شنبه 13 مهر 1391 ساعت 11:16 ب.ظ

یه چیز دیگه!
داشتم خاطره تعریف میکردم خنده دار بود!تعریف که کردم یه یارویی گفت الان باید بخندیم؟؟؟؟؟منم گفتم من که نگفتم بخندی گفتم نیشاتو ببندی!!!!!!!!کل جمع رفت رو هوا!!!!!!!!!!!

اومدن پایین یا هنوز رو هوان

pooya پنج‌شنبه 13 مهر 1391 ساعت 11:47 ب.ظ

سلام هنگامه جون خوبی؟ واقعا لذت بردم از مطالب جالبتون

باعث افتخاره بیشتر با هم آشنا شیم
لطفا باهام تماس بگیر شنبه منتظرت هستم
09363235160

مامانم گفته باید عمر تو تموم کنی بعد با کسی آشنا شو

محمد حسین جمعه 14 مهر 1391 ساعت 01:20 ق.ظ http://mhmk.ir

نیگا این پویا هم فکر من و کرده بنده خدا

آره سخت در اشتباهه..چون جفنگیات مینویسم
شعر وتایید کنم تا بفیه بخونن یا نه

رضا جمعه 14 مهر 1391 ساعت 08:53 ق.ظ

متلک من که یادت میاد!!
به اون دختره که میخندید و خودشو لوس میکرد گفتم زیر شکم من بخندی!!!

بی تربیت

باران جمعه 14 مهر 1391 ساعت 11:37 ق.ظ http://www.mysky77.blogsky.com

خاله من کلا دخمل خوبی هستم وجز سرویس کردن دهن دیگران کاری بدی انجام نمی دهم ولازماست برایم یک کادوی خوشکل بگیرید!

آپلین دخمل خوب ...چون گفتی خاله ومنم حسرت خاله شدن به دلم مونده هر چی بخوای برات میخرم

آسانس ، پتک ، سسنی ،چیسب،آبنبات لیسی که البته چندتا لیسش زدم

MINA جمعه 14 مهر 1391 ساعت 01:56 ب.ظ http://tanhatarintanha.blogsky.com/

شادی جمعه 14 مهر 1391 ساعت 06:24 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

خیلی باحال بود

خانمی شما نگفتین کی شنیدی یا گفتی با حال بود نمیشه

مهندس هویج جمعه 14 مهر 1391 ساعت 10:19 ب.ظ

سلام هنگامه جان خوبی؟
من تازه دیدم این پستت رو.
ای جانم. ما بودیم کلی گریه هم می کردیم..
اولین بار که یادمه هفته های اولی بود که نقل مکان کرده بودیم شمال و من 4 سالم بیشتر نبود و رفته بودم تو کوچمون که چندتا از خانوما بهم گفتن : " چندی تو ناز دری، کی لاکو هیسی؟"
منم که فکر میکردم حرف بد بهم زدن با گریه رفتم خونه و به مامانم گفتم بهم گفتن لاکو !! برو دعواشون کن !
مامانم هم بهم گفت من که نمیدونم لاکو چیه که برم دعواشون کنم...
خلاصه مدت ها ما تو کف این بودیم که لاکو چیه؟!
تا اینکه هفته های بعد ما تازه متوجه شدیم لاکو یعنی دختر و اون خانوما بهم گفتن : چقدر تو ناز داری، دختر کی هستی !!

خودمم که اهل متلک گفتن نیستم.

آخه تو هم مث ستاره در کودکی متلک شنوفتی

یکی از همین مریم ها شنبه 15 مهر 1391 ساعت 12:33 ق.ظ

عروس ننم میشی اول راهنمایی

فک کنم شما از همون توی گهواره متلک میگفتی

محمد حسین شنبه 15 مهر 1391 ساعت 12:33 ق.ظ http://mhmk.ir

در ادامه نظر باران بنده میفرمایم حسرت عمه شدن که نداری خدایی نکرده

نه شکر خدا چند دفعه شدم.....

محمد حسین شنبه 15 مهر 1391 ساعت 02:30 ب.ظ http://mhmk.ir

پس بهت تسلیت میگم....
منظورم و که فهمیدی

هاااااااااااااااااااااااااگل مراد نبفهمه!!!!!!!!!!!

شی خفتی (پنگول)

سرباز شنبه 15 مهر 1391 ساعت 03:26 ب.ظ

متلک ؟!!موضوع جالبیه. ولی خطرنااااااااکه...
من دوران دانشجوییم بعضی وقتا با ماشین کار میکردم. یه بار یه خانومه روسوار کردم و شروع کرد به صحبت و گرم گرفتن و اینا. من هم نه حوصله داشتم و نه وقت. تحویلش نگرفتم. وقتی میخواست بیاده بشه بهم گفت: آقا محمد خان قاجار!!!

خیلی خوب بهت گفبه بازم

واقعآ سربازی چون خیلی کم پیدایی ...یا مث ما الاف نیستی سر کار هستی

محمد حسین شنبه 15 مهر 1391 ساعت 04:24 ب.ظ http://mhmk.ir

هیچی انگار تو باغ نیستی ........
نمیدونی تازگیا عمه ها سوژه شدن

از اون لحاظ ..اره بچه های داداشم قسم دروغش به جون عمس..

تازه خودمم همش جون عمم و قسم میخورم

باران شنبه 15 مهر 1391 ساعت 06:06 ب.ظ http://www.mysky77.blogsky.com

خاله خاله خاله خاااااااااااااااااااااااااااااااااااااله من چیس و سستنی میخوام!

اول این آبنبات لیسی همش چند تا زبون بیشتر نزدم !!!!

بگیر برات چیسب و سسنی ام میخرم

عباس یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 10:28 ق.ظ http://abas.blogsky.com

یادم اومد یکبار یک دختره رو بهش محل ندادم گفت گمشو :دی

منم یه دفعه به یه پسره گفتم چقد خوشگلی انتر اونم خندید

ببخشید بی ادبی شد

رها دوشنبه 17 مهر 1391 ساعت 06:59 ق.ظ

سلام دوست خوبم
کلا یادم نمیاد اولین متلک را کی شنیدم؟فقط یکبار داشتم از دانشگاه برمی گشتم یاد یک جوکی افتادم خنده ام گرفت .روم گرفتم که کسی نفهمه !نمی دونم این پسرا از کجا می فهمن؟یکی رد شد وگفت: این خانمه رو ببین داره برای خودش جوک می گه می خنده !!!

جالب بود ..

باران دوشنبه 17 مهر 1391 ساعت 07:25 ب.ظ http://www.mysky77.blogsky.com

ببخشیدیادم اومد به حرفای من میگن تیکه
یه کم قاطی کرده بودم

قربون اون تیکه هات

meysAM چهارشنبه 19 مهر 1391 ساعت 01:28 ق.ظ http://hot-ice.iran.sc

با درود
نخست اینکه قالب جدیدتون رو شاد باش عرض میکنم!
مطلبت جالب بود.اصلا منو برد تو اون قدیم ندیما البته تو راه برگشت ماشین خراب شد و کلی مکلفات و... (بگذریم)
فک میکنم اولیش که گفتم به معلم اول دبستان کلاس بغلی بود(فامیلیش جعفری بود یه شوخی کوچولو کردم (...) از شانس بد ما شاگرداش فهمیدن و سریع آمار ما رو رد کردن اونم یه چشم غره رفت که هنوز چهرش یادمه)
کلا آدم شوخیم حتی الانم خیلی سر ب سر استادام میذارم
و اونی که گفتن رو یادم نمیاد