نامرد تمام

اول خجالت                                                                              بازم یه کم خجالت


بعد امروز مامی زنگ زد میخواد بیاد پهلوم


تا وقتی که مامی نیومده بود من داشتم وبنوردی میکردم و یه آهنگ توپ گذاشته بودم


و داشتم حض میکرد دلم


بعد گفت چی میخوای برات بخرم من ..شیشه ام و گم کردم برام بخر


وقت مامی اومد من با ناز و لوس کردن شدید به مامی گفتم جای اندوسکوپیم درد میکنه


اونم خیلی ناراحت شد و قربون صدقه رفت و هی لوسم میکرد شدید شدید


من که دستام و بهم قلاب کرده بودم و هی خودم و تکون میدادم..ااااااااااااااااااایییییییییییش


شیشه ام را برداشتم و قایمش کردم تا عباس کچل نبینه


 رفتم توی تختم و خرسم و هم بغل کردم و خوابیدم


با صدای مامی بیدار شدم غذا آماده ست گلمعزیزمبیارم برات توی تختخوابت


منم قند تو دلم آب میکردم کیلو کیلو خوب خیلی حال کردم


کاشکی یه کم این عباس کچل یاد میگرفت


اون فقط میگه خانم غذا آماده ست


اما وقتی مامی رفت این وجدان نامرد هی میزنه توی سرم


تق و تق ومیگه نامرد آخه  به این مامی بیچاره


چکار داشتی اینقدر اذیتش کردی این که دیگه عباس کچل نبود خوووووووو


میخوام بگم شرمنده ام اما نمیتونم چون نیستم خیلی هم ذوق مرگ شدم


نظرات 51 + ارسال نظر
هنگامه جمعه 13 اردیبهشت 1392 ساعت 12:28 ق.ظ http://hengameharjomand.blogsky.com/

ماماااااااااااااااااااااااااان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد