ستاره

وای از دست ستاره والا بوخودا   الهی قربون اون خوشمزه گیهاش برم

رضا دفعه ی پیش که رفته بود سفر البته اعلام نشد عاخه بچه ام خیلی به یه مسافرت احتیاج

داشت براش خاله قورباغه با دوتا بچه هاش و آورده بود این آیکون چون برای من نیاورده بود..

ستاره پرسید این ها چی میخورند و درباره ی قرباغه هی سوال کرد

الهی قربون پر حرفیش برم.. داییش بهش گفت که پشه میخورند و مگس

بعد از چند روز رفتم خونه شون دیدم مامان قورباغه را بالای تخت خودش گذاشته

و دوتا دختر های خاله قورباغه را دو طرف تخت مامانش گذاشته

بهش میگم چرا عاخه این کار را کردی میگه این ها پشه میخورند و نمیزارند پشه ها من و بگزند و

همینطور مامان و بابام و الهی قربون این همه استعدادش برم که به داییهاش رفته

و یه روزم با حمید بازی میکرد مچ انداختن حمید ازش برد خیلی بهش برخورد

و رو به حمید کرد و گفت تو دست داری اما عقل نه

بچه عقلش بیشتر از پسری من میرسه ....ووالابوخودا

گفتم چرا ؟گفت من بچه ام نباید از من میبرد الهی قربون این همه شیطونی و زبون درازیت برم