دیشب رفته بودم خونه ی خواهر شوهزی مهمون داشتن خیلی جیجر بود
حسن جووووون
من خیلی ازش خوشم اومد والابوخودا
پیش خودم گفتم ببینم این شکاهکاری که به دختر
دوستم یاد دادم و همه بهم خندیدن
جواب میده یا نچ ببخشید یا نه
و شروع کردم جلوی حسن جوووون اداهای که به دختر دوستم یاد داده بودم در آوردن
ایشالا که یادتون هستیهووووویی دیدم حسن جوووووووووووووون شروع کرد
به چشمک زدن و ابرو انداختن و خودش هم توضیح میداد یه ابرویی یه چشمی
و دو ابرویی دو چشمی و هی چشمک و ابرو که دل من رفت والابوخودا
با اینکه من از پسرها رابطه ی خوبی ندارم ولی برای جسن جووووووون دلم رفت
وای من و میگی دیدم چه پیشنهادی به دختر دوستم دادم
و از حالا هم خودم هم از این روش خیلی موثر استفاده میکنم
فقط یه موضوع و مشکل کوچیک و یادم رفت بگم که حسن جووووووون 5 سالش بود
همـیـشه دلـتنـگى بـه خـاطر نـبـودن شـخصـى نیست!
گــاهى بـه عـلت حضــور کسى در کنـارت است
کـه حـواسش بـه نـگــاه عـاشق تـو نیست…!
عاره .............والا بوخودا
من ...
جام چشمــــــــــهایت را
با عشـــــق،
یک جا سر کشیدم
و تــــــو چه بی هــــــــوا...
تمام هستی ام شدی....!
زیبا بود مث همیشه مرسی شدم یگانه عزیزم
سلااااااااااااااااااااااام با تاخیر فراووووووووووووووون موبارک سالتون!!!!!
سیلاااااااام موشکلی نی مرسی شدم
اخبارغیبی به من میگن تولدتون کیه!
تولدنگیریدناراحت میشماچون اینهمه زحمت کشیدم رقصی که ازخودمه روتمرین کردم!!
عه عه راست میگی
باااوووشه مگه میشه تولد نگرفت یه کیک و مقداری میوه یه سی دی شاد دردشه اما رقص شماها و هدیه اش خیلی بیتر والابوخودا
من که بچه دوس دارم
ولی.........
ای جوووووووووووونم تو اول زن بگیر بعد..........
وای چقدر هم خجالتی الهی مادر شوهریم قربونت بره والابوخودا
میگم این حمیدکه وبلاگ داره پسرتونه!!!؟
نچ حمید وبلاگ نداره
کاش
حوای من گیسو به شانه باد میسپرد
و تن به نوازش آب
خاک پایش میشدم
چون آتش میسوختم
از هرم داغ نفسش
کاش
هوای من از حوا میگذشت
چشمانم میزبان میهمانی نگاهش میشد
و دست در دست
گونه بر گونه
چشم در چشم
در آغوش هم سینه میساییدیم
کاش
کاش
کاش
زیبا بود برای تو وبم زود باز شد یا نچ