دیشب با عباس کچل رفتیم بیرون جاتون خالی فالوده و بستنی خوردم منم بی جنبه اینطوری
قابل توجه کسانی ک با خانم همسایه میرن شهر بازی من و نمیبرند
تا عباس کچل رفت سفارش بده من ی ماشین دیدم ک دوتا دختر توش نشستن
و دوتا سگ خمشل دستشون بود خدایییش سگها از دخترا خوشگل تر بودندی
منم حساس پریدم دم ماشین با هاشون بازی کردم دخترها اینطوری شدن
چون اکثر خانمها از سگ میترسن ایییییییییشششششششششش
خوب منم هوس حیوان داشتنم باز گل کرد رفتم دم مغازه پسر همسایه روبرویی
بهش گفتم آآآقا محسن میشه جوجوهاتو ن امروز بیان خونه ی ما مهمونی
ایشون هم چون خیلی خیلی فهمیده بود گفت بععععععععععله
حالا فنج های آقا محسن مهمون من هستند و دارم ازشون پذیرایی میکنم
و امشبم اجازه داد خونه ی ما بخوابن چقدر گدشت کرد والابوخودا
تازه کلی هم با هم رقص جیک جیک میک بیک کردیم خیلی خوش گذشت بهم
اما نمیدونم چرا پنبه و جیک جیکو هر وقت من براشون میخونم اینطوری میشن
پنبه و جیک جیکو اسمی ک من روشون گذاشتم خودشون اسم نداشتن
الانم ک حتما حس من کاملا مشهوده دارید میبینید
ک من چطوری شدم
نامه ای عاشقانه از دکتر علی شریعتی



باتو،همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند
باتو،آهوان این صحرا دوستان همبازی من اند
باتو،کوه ها حامیان وفادارخاندان من اند
باتو،زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می خواباند
ابر،حریری است که برگاهواره ی من کشیده اند
وطناب گاهواره ام را مادرم،که در پس این کوه هاهمسایه ی ماست در دست خویش دارد باتو،دریا با من مهربا نی می کند
باتو، سپیده ی هرصبح بر گونه ام بوسه می زند
باتو،نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می زند
باتو،من با بهار می رویم
باتو،من در عطر یاس ها پخش می شوم
باتو،من درشیره ی هر نبات میجوشم
باتو،من در هر شکوفه می شکفم
باتو،من درمن طلوع لبخند میزنم،درهر تندر فریاد شوق میکشم،درحلقوم مرغان عاشق می خوانم در غلغل چشمه ها می خندم،درنای جویباران زمزمه می کنم
باتو،من در روح طبیعت پنهانم
باتو،من بودن را،زندگی را،شوق را،عشق را،زیبایی را،مهربانی پاک خداوندی را می نوشم
باتو،من در خلوت این صحرا،درغربت این سرزمین،درسکوت این آسمان،درتنهایی این بی کسی،
غرقه ی فریاد و خروش وجمعیتم،درختان برادران من اند و پرندگان خواهران من اند وگلها کودکان من اند و اندام هر صخره مردی از خویشان من است و نسیم قاصدان بشارت گوی من اند وبوی باران،بوی پونه،بوی خاک،شاخه ها ی شسته، باران خورده،پاک،همه خوش ترین یادهای من،شیرین ترین یادگارهای من اند.
بی تو،من رنگهای این سرزمین را بیگانه میبینم
بی تو،رنگهای این سرزمین مرا می آزارند
بی تو،آهوان این صحرا گرگان هار من اند
بی تو،کوه ها دیوان سیاه و زشت خفته اند
بی تو،زمین قبرستان پلید و غبار آلودی است که مرا در خو به کینه می فشرد
ابر،کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده اند
وطناب گهواره ام را از دست مادرم ربوده اند و بر گردنم افکنده اند
بی تو،دریا گرگی است که آهوی معصوم مرا می بلعد
بی تو،پرندگان این سرزمین،سایه های وحشت اند و ابابیل بلایند
بی تو،سپیده ی هر صبح لبخند نفرت بار دهان جنازه ای است
بی تو،نسیم هر لحظه رنج های خفته را در سرم بیدار میکند
بی تو،من با بهار می میرم
الان دارم دق مرگ میشم شدید شدید ....
عاخه یکی بیاد این حرفها را یاد عباس کچل بده خوب
بله بله...
ولی من حتی تصورش رو هم نمی تونم بکنم...به طرز عجیبی از حیوون ها می ترسم
نترس من کتی و وقتی داشتم خیلی خیلی باهاش راحت بودم و بهش وابسته شده بودم ک وقتی مرد انگار عباس کچل مرده اینقدر ناراحت شدم
مرسی خواهری از تعریفت ازم خیلی ذوقیدم الان کاملا مشهوده مگه نه
تمام شد....
بجز این اشکها چیزی برای باختن ندارم!
بریزم به پایت میمانی؟
نمیمونه خواهری بدرد نمیخورن بزار برن تنهایی خیلی بهتره
مُـرده آن اسـت کـه احـسـاس نـدارد…
مــا امّـا …مُـرده تـریــم …
احـسـاس داریـم …
او را کـه مـیـخـواهـیـم نــداریـم!!!
میخرم برات خواهری
منم اونی ک میخوام ندارم
خــدایـــــا:
بُـت بود، بـُـت شکـن فــرستادی !!!
مــن پر از بغــضم ،
بغـض شکـن هــم داری؟؟؟
نداره من زودتر ازش پرسیدم
خدایا تو چقد زود زود آپ میکنی
ی زبوووووووووووووون بزرگ بزرگ
نه البته خب خیلیم زود زود نیست
چی زود آپ میکنم قدیم تر ها هر شب می آپیدم والابوخودا
در چنین مواقعی باید بگی من و این همه خوشبختی محاله
من و این همه ....نمیشه بگم چون جوجوهای آقا محسن و پسش دادم از ترس ستاره ک نکشتشون
منم از این جوجو زردا داشتم ولی ازش عین جن میترسیدم یه بار رفتم انداختمش جلوی پیشی!

نمیدونم چی شد که بعد از اون ندیدمش
ای تو ..... جلوی پیشی ملوسه انداختیش
خوبه تو را جلوی قصاب مجله بندازیم
کی با زن همسایه میره بیرون دغیغا
من متوجه این تیکه نشدک1
حمید با خانم همسایمون دوست شده میرن شهر بازی من و نبریدن
عاغا ما هم فالوده و بستنی میخاااااااااااااااااایم
بیا با هم بریم بخوریم امشب باااوووشه
چه اسمایی هم انتخاب کردی
میذاشتی مانا و هنگامه چون مث خودمون بلا بودن
نه بابا خیلی عوشولو بودن مث من تپل نبودن
وای نمیدونی مانایی چقدر ناز بودن
ﻫﻴﭻ ﺩﺧﺘﺮﻱ ﻧﻤﻴﻴﺎﺩ ﺳﻤﺘﻢ
.
.
.
.
.
.
ﭼﻮﻥ ﻫﺮ ﺩﺧﺘﺮﻱ ﻣﻨﻮ ﻣﻴﺒﻴﻨﻪ ﻣﻴﮕﻪ ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ
ﺧﻮﺷﮕﻠﻰ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﺬﺍﺑﻰ ﺣﺘﻤﺄ ﺻﺪ ﺗﺎ ﺩﻭﺳﺖ
ﺩﺧﺘﺮﺩﻭﺭﻭﺑﺮﺷﻪ ،ﻣﻨﻮ ﻣﻴﺨﻮﺍﺩ ﭼﻰ ﻛﺎﺭ
ﺍﻻﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﻴﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻟﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻮﻧﺪﻡ .
ایشالا دور و برت پر بچه بشه البته با مادرش
سرگذشت دو عاشق....
دختر :می دونی فردا عمل قلب دارم؟
پسر:آره عزیز دلم.
دختر:منتظرم می مونی؟
پسر رویش را به سمت پنجره ی اتاق دختر بر می گرداند تا دختر اشکی که از گونه اش می چکد را نبیند.
پسر:منتظرت می مانم.
دختر:خیلی دوست دارم.
پسر:عاشقتم عزیزم.
بعد از عمل سختی که داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می اورذ،به ارامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد.
پرستار:اروم باش عزیزم تو باید استراحت کنی.
دختر:ولی اون کجاست؟گفت که منتظرم می مونه به همین راحتی گذشت و رفت؟
پرستار در حالی که سرنگ ارامش بخش را به سرم او میزد گفت:مگر نمی دانستی؟او قلبش را به تو هدیه کرد.
دختر در حالی که گریه میکرد گفت:ولی چرا به من چیزی نگفت؟
پرستار:شوخی کردم رفت دستشویی الان بر می گرده!!!!!!!!!!!!؟؟؟
اون خط آخرش خیلی رومانتیک بود ...
کدوم؟
همون دستشویی
از عجایب عشق!
تنها همان آغوشی آرامت می کند
که دلت را به درد می آورد
عالی بود مرسی شدم
گآهی دِلــَت نــِمیخوآهــَد . . .؛
دیــروز رآ بِه یآد بــیآوَری . . .؛
اَنگــیزه ای بــَرایِ فــَردآ هـَم نــَدآری . . .!!!
...
وَ حآل هــَم کِه . . .؛
گآهی فــَقــَط دِلــَت میخوآهــَد . . .؛
زآنوهایــَت را تــَنگ دَر آغوش بــِگیری . . .؛
وَ گوشــِه ای اَز گوشــِه تــَرین گوشـِه ای کِه می شــِنآسی . . .؛
بــِنـِشینی وَ فــَقــَط نــِگآه کــُنی . . .!!!
گآهی دِلگــیری . . . ؛
شآیــَد اَز خودَت.
نچ از روزگار نامرد دلگیرم از خودم چرا؟؟
خیلی زیبا بود مرسی شدید
سلااااااااااااااااام آجی جووووووووووونم الهی قربونت برم نفسم دلم برات تنگ شده بود همه کسم
سلاااااااااااام آجی جووووون خودم بپر بغلم ک خیلی دوست دارم والابوخودا ی بوسسسسسسسسس سفت
هرگزفراموش نخواهم کرد
که برای داشتن تو ،دلی رابه دریا زدم که از آب ،
واهمه داشت . . .
هرگزفراموش نخواهم کرد
که برای داشتن تو ،دلی رابه دریا زدم که از آب ،
واهمه داشت . . .
هههععععععععععععععععععععععی
به سلامتی اونایی که، عزیزم، عشقم، نفسم، زندگیم گفتناشون از رو تکیه کلام نیست، مخاطب خاص دارن
آآآآآجی جوووووووووون مخاطب خاص تو کیه بهم یواشکی بگو
در فراق دوریت اهنگ قلبم در غم است ؛ بیصدا میخندم اما روزگارم درهم است
مرسی شدید
حرفهای زیادی بلد نیستم
من تنها یاد تو را دارم
از عشق چیزی نمی دانم
اما دوستت دارم
کودکانه تر از آنچه فکرش را بکنی
خیلی خیلی بسی زیبا بود
در دوری لذتی است که در با هم بودن نیست
چون در با هم بودن ترس از فراق است و در دوری شوق دیدار . . .
عالی بود آجی جوووونم
سلام هنگامه خانم
....ولی دوس دارم مثلا باغی چیزی باشه توش سگ ول کنیم
خوشگله فقط خیلی کوچولوئه...
ممنون که سر زدین اون وب منچستر
خوب من که گفتم یه بار از سگ خونگی آپارتمانی متنفرم... انقدر وق میزنه نمی ذاره بخوایی...
فنچ هم خوبه
سلام شهاب خان ببینم مگه تو دیگه اون وب نیستی بخدا گیج شدم
سگ وفنج و بیخیال آدرسی بهم بده ک خودت اونجا باشی پسر خوب
سلام.از کافی نت به روز کردم.
اووووه یس
خدمت میرسم حتما
یعنی الان رسیدم
عه قرار نبود ک بترسی
پشمالو مث جسی و تونی خیلی خمشلندی من عاشقشم از عباس کچلم بیشتر دوسشون دارم
ای شیطون توووو هم ....
له کردی..زبون بزرگ بزرگ
بی صبرانه در انتظارم تا ، زمان سالخوردگی ام فرا برسد !
شاید عشق پیری چیز دیگری باشد ...
عشق پیری گر بجنبد سر ب رسوایی زند خواهری
منم سگ دوست دارم. ولی تا حالا بازی نکردم باهاشون. فقط یه بار داشتن گازم میگرفتن...
اگه سگهای رضا را ببینی از سگ وحشت میکنی اندازه ی یک خرس و شیر هستند من میخواستم با یکیشون دوست بشم دو ماه طول کشید اونم با خودش بودم وگرنه تکی بودم میخوردنم
بیا یکی از اونها را امتحان کن اون وقت دیگه سرباز نداریم
ﻳﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﮔﺮ ﺷﺎﺧﻪ ﮔﻠﻲ ﺭﺍ ﭼﻴﺪﻳﻢ ...
ﻭﻗﺖ ﭘﺮ ﭘﺮ ﺷﺪﻧﺶ ﺳﻮﺯ ﻭ ﻧﻮﺍﻳﻲ ﻧﮑﻨﻴﻢ ....
ﻳﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺳﺮ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﻋﺸﻖ ...
ﺟﺰ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻝ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺩﻋﺎﻳﻲ ﻧﮑﻨﻴﻢ ....
ﻳﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﻄﺎﻳﻲ ﻧﮑﻨﻴﻢ ....
ﮔﺮﭼﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺷﮑﺴﺘﻴﻢ ﺻﺪﺍﻳﻲ ﻧﮑﻨﻴﻢ ....
ﻳﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﮔﺮ ﺧﺎﻃﺮﻣﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪ
ﻃﻠﺐ ﻋﺸﻖ ﺯ ﻫﺮ ﺑﻲ ﺳﺮ ﻭ ﭘﺎﻳﻲ ﻧﮑﻨﻴﻢ
واقعنی گل گفتی این بیت آخرش و مرسی شدید
خدایــــا ....
اینقـــدر بهــم ظرفیــت بــده ؛
که نعمـــت هــایی که از روی بخشنــــدگی ات بهــم میــدی ,
به پای لیــاقت خودم ننـــویسم ... !!!
بنویسیم چیزی نمیشه خدا بزرگتر از این حرفاست
از فکر من دور نیستی
همیشه در جایی از ذهنم تو را بخاطر دارم
همیشه خاطراتمان را؛ هرچند کوتاه, ورق می زنم
همیشه هستی
اما
دستانت دستانم را لمس نمی کنند
و این خود یعنی تنهایی...
عالی بود بسی
ﻧﻤــﯽ ﺩﻭﻧـﻢ ﭼﺮﺍ؟!
ﺍﺯ ﻭﻗﺘــﯽ ﮐﻪ ﯾـــﺎﺩﻡ ﻣﯿـــﺎﺩ ..
ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿـﮕـــﻢ " ﺩﺭﺳــﺖ ﻣﯿﺸــــــﻪ " ...
درست میشه باور کن
_________♥♥♥♥♥♥♥♥__________♥♥♥♥♥♥
_______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥_______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥_♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_________♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
____________♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
______________♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_________________♥♥♥♥♥♥♥♥♥
__________________♥♥♥♥♥♥
___________________♥♥♥♥
___________________♥♥
__________________♥♥
_________________♥
_______________♥
____________♥♥
__________♥♥♥
_________♥♥♥♥
_______♥♥♥♥♥♥♥
_______♥♥♥♥♥♥♥♥
________♥♥♥♥♥♥♥♥
__________♥♥♥♥♥♥♥♥
____________♥♥♥♥♥♥♥
_____________♥♥♥♥♥♥
_____________♥♥♥♥♥
____________♥♥♥♥
_________♥♥♥♥
آپــــــــــــــــــمـــــــ
آپــــــــــــمــــ
آپــــــــ
ااووووووومدم
سلام خوبی؟باشه هنگامه دفعه بعد میبریمت که سوار اژدها شی بترسی بهت بخندیم با خانم والده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
باید بیای به این آدرس و ثبت نام کنی بعد بهم خبر بده ثبت نام که کردی
ن رسمی که نیست همش اراجیفه
سلام حمیدخان مرسی شدید من خیلی دوست دارم و اصلن نمیترسم
ب کدووم آدرس خوب آدرسش و نزاشتی
قشنـگـتــرین عشــق
نگــاه مهــربـــان خــداونـــد بـه بنـدگـانـش اســت
زنـــدگــی را بـــه او بســــپار،
و مطـمئـــن بـــاش که تــا وقتـــی کــه پشتــت بــه خـــدا گــرم اســت
تمـــام هــراس هـــای دنیـــا خـنـــده دار اســت...
مرسی خواهری خیلی دلم برات تنگیده بود بوووووووووس
حست کاملا مشهـــــوده
خوشحالم میفهمی درک میکنی
نه بابا هیچکدومش نیست!
یکی باید باشه
سلووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووم
بااون صدای نکره صدای نکره خخخخخخخخخ
خو منو دعوت کن بیام برات چه چه بزنم خخخخخخخخخ
همسایه هاتون تحریمم میکنن خخخخخخخخ
سلاااااااااااااااااام
بیا ببینم صدای کدوممون نکره تر ولابوخودا
همسایه ها را وللش عادت دارند
این روزها...دلم...اصرار دارد فریاد بزند ....!
اما ....من جلوی دهانش را ...میگیرم...!
وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد ...!
این روزها من...
خدای سکوت شده ام ...!
خفقان گرفته ام....
تا...
آرامش اهالی ِ دنیا .... خط خطی نشود....!!!!
مرسی زهرا خیلی خیلی قشنگ بود
باور کن گلم
“من” تنهاترین ضمیر دنیاست و “ او ” خوشبخت ترین ضمیر دنیا
چون “ تو ” را دارد . .
عالی بود نوشته ی انتخابیت
سلام هینگامه همشهری خوبی مادربزرگ

من خودم اخر مافیام 




بیا به این وبلاگم
لینکش نکن نمیخوام کسی بفهمه
ادرسشو برات گذاشتم
عه عه مافیا خو انگار همشهری بودنم ی مزایا داره
چقدر این اقا محسن فهمیده بود واقعان که جوجوهاشو داده به هنگامه که با خودش ببره
خیلی خیلی فهمیده بود ک گذاشت شب خونهمون بخوابن زبون بززرگ