نمیدونم چرا پیله کردم ب شعرهای این بنده ی خدا
وفا در گل رخان عطر است در گل
من این را خوانده ام وقتی به دفتر
وفای گل رخان و عطر گل ها
به لطف و خاصیت هستند هم بر
گل سرخ اندر این بستان زیاد است
یکی بی عطر و آن دیگر معطر
گل سرخی که تنها رنگ دارد
نگردد با گل خوشبو برابر
نظربازی کنی با او تو از دور
که در او نیست چیزی غیر منظر
اگر آن منظر زیبا از او رفت
از او رفته ست هر پیرایه و فر
شود یا طعمه جاروب دهقان
و یا بازیچه باد ستمگر
به هر صورت چو شد پژمرده امروز
فراموشش کنی تا روز دیگر
ولی آن گل که رنگ و بوی دارد
چو رنگش رفت از بویش خوری بر
گلابی ماند از او راحت افزا
اسانسی زاید از او روح پرور
پس از رفتن هم او را می کند یاد
چو عطرش را زنی بر سینه و سر
به یاد آری که او وقتی گلی بود
وز او روی چمن پر زیب و زیور
گل روی نگار با وفا هم
اگر پژمرده شد از دور اختر
وفای او که باشد جای عطرش
شود بر صفحه قلبش مصور
چو یاد مهربانی هاش افتی
زند مهر نخستین از دلت سر
به هر چشمی کز اول دیده بودی
به آن چشمش ببینی تا به آخر
ایشالا ک خوشتون بیاد آآآآآآآآآمین
"حال ما بین و مپرس از غم پنهایی ما/بشنو از طرّه ی خود شرح پریشانی ما"
خنکای ِ یک عصر ِ بهاری ...
کنار ِ شاه بوته ی ِ یاسی وحشی ...
میزی که کاسه ای پُر از پولکی ِ زعفرانی دارد ...
و دو فنجان چای ِ داغ را ...
خیال خواهم کرد ... ،
لطفا به خیال َم بیا ...
زیبا بود خواهری مرسی شدید
اولا بگم۲پست جدیدگذاشتم نظر ندادی باهات قهرم/بعدشم ممنونم ک به وبلاگ منو وهمکارعزیزم سرزدی وکامنت گذاشتی




اولا یکی بود ک گذاشتم
بعدشم رفتم ببینم چی نوشتی:
بعدشم همینجا بنویس پیامک برام سخته تازه ستاره هم اومده خیلی وقت ندارم میخواد باربی بازی کنه
بی " تــــــــو "
هر شب
از خواب هایـــم
صدای گریـــه می آید ... !
مرسی خواهری
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآمین و سفت بوگو