عاقا ما رفتیم اول خونه ی دختر عمه ام ک خیلی باهاش رفیق هستم و خیلی دوستش دارم
اونم ب یکی از دختر عموهام و دختر عمه ام ک با اونم خیلی دوستم اطلاع داده بود اونم اونجا بود
ذوق شدید شدید هنگامه ای الان کاملا مشهوده
بله دختر و پسر عروس و دامادش و دیدم
من و رضا قرار بود ک شب نمونیم خونشون ولی آقا رضا لنگر خوردن و کنگر و انداختن
شب میخواستم تا صبح بشینیم با دختر عمه جان غیب کنم
ک دختر عمه ام گفت ما عادت نداریم شب زود میخوابیم پشتشون کردند و زود خوابیدن
فردا رفتیم خونه ی عمه جان وای نمیدونی هنوز مث سالها پیش بود تمام خاطره ها را داشت
آقا رضا ک با عمه جان خیلی دل داده بودن و دل گرفتن اونجا هم نهار موند
و عمه جانم ک هی قربون صدقه اش میرفت رضا هم احساس شدید سالوادوری میکرد
نمیدونم فیلم سفری دیگر فارسی 1 را دیدید یا نهاز بس از رضا تعریف کردند
ک هنوز توی جو اونجاست و هی خودش از خودش تعریف میکنه
الانم ک بچه ام باز افسردگی گرفته با دوستش ک نزدیک عروسیش هست
رفته مسافرت میخواد از مجردیش تمام استفاده را بکنه بیچاره
آخرین سفر مجردی




جیگرم کباب شد
تازه شروع داره میشه شهاب خان چون با پسریم خیلی خوش میگذره همه هم فک میکنن شوشو هست عالیه
چقدر این رضا افسرده میشه راه به راه

فیلم سفری دیگر هم ندیدم . یه وقت اومدی حرم بگو بیام ازت بگیرم
عاره بوخودا


سفری دیگر توی ماهواره باید نیگا میکردی :
مگه تو حرم میری
ایول ب آقا رضا هر جا بری ی نفر ازینا بات باشه ناهارو شامت ردیفه
مرسی شدید از طرف رضا
سلام
با تبادل لینک مواقین
سلام
موافقم
وای عزیزم خاطره قشنگی بود من غش کردم ازخنده
شرمنده چن روزب نت دسترسی نداشتم نتونستم بیام؛
مرسی شدید هنگامه ای
خاله لینکم نمیکنی؟


فعلا دارم میرم مدرسه ساعت 2 میام خخخخ خدافظ
چرا عزیزم کردم فقط بای اسم دیگه الان درستش میکنم