شما گرمالو هستید یا سرمالو ب قول ستاره
دیشب برام مهمون اومده رضا از پشت آیفون میگه: شما با خودتون زنجیر جرخ ،پالتو و شال و کلاه آوردید
بفرماید داخل وگرنه نیایید تو ک از شدت سرما یخ میبندید ..مامانم کولر را روشن کرده اونم روی درجه ی زیاد
خوب ب من چه ک اونها مث قندیلهای غار علی صدر شدن من خیلی گرممه
راستی در گذشت پدر بزرگ مانایی و را هم بهش تسلیت میگم
نمیدونم چرا نمیتونم آیکون بزارم توی نوشته هام.. الان حالت من کاملا مشهوده (عصبانی)
روان پریش تر از اونی که صبح ساعت ۷ داد میزنه
“آی بدو هندووونه به شرط چاقو”
همسایه ی ماست که واسش چایی میبره تا گلوش تازه بشه
یوه یوه یوهیوه یوهیی چ همسایه با حالی دارین
دقیقا منم مثل تو هستم هنگامه جون....
ولی دیگه الان هوای شهرمون طوری شده که ما دیگه بخاری روشن میکنیم...نه کولر
ولی من یواشکی میرم پنجره رو باز میکنم که هوای سرد بیاد تو
انگار خانمها گرمایی هستن و آقایون سرمایی منم همینطورم پنجره باز کردن توی سرما خیلی میچسبه
گــاهـی شــایـد لازم بـاشــد ،
از یــاد ببـــریـم
یـــاد آنهـــایی را که ،
بــا نبـــودنشان
بـودنمـــان را ،
به بازی گـرفــتند . .
سلام دوســــ[گل]ــــت گلم...
اپــــــــــــ ــــــــم..
خوشحال میشم سربزنی[گل]
سلام عزیزم
اوووووومدم
سلااااااااااااام آجی جونم خوبی نفسم ؟ الهی قربونت برم آجی هنگامه خیلی دوست دارم عشقم تو همه کسمی


عیدتم مبارگ نفسم
سلام آجی ناهید جووووون خودم الهی فدات مدات شم توهم عشقمی بخدا بووووووووووس سفت





مرسی آجی جوووون
واااااااااااااای آجی نمیدونم چرا وبم اینجوری شده
بالای وبلاگم سفید شده نمیدونم چرا اعصابمو داغون کرده
آجی اگه بلدی کمکم کن باشه ؟ از کسی که بلده بپرس
عاره دیدم بهت گفتم بخدا من بلت نیستم یا عسل دختریم درست میکرد برام یا محمدحسین ..محمدحسین ک نیست از عسل دختریم بپرس چکار باید بکنی
به چشم هایت بگو . . .
آنقدر برای دلم رجز نخوانند . . .
من اهل جنگ نیستم . . .
شـــاعـــرم !
خیلی که بخواهم گرد و خاک کنم . . .
شعری می نویسم ، آنوقت
اگر توانستی . . .
مرا در آغوش نگیر . . .
ما انسانها مثل مداد رنگی هستیم ؛ شاید رنگ مورد علاقه ی هم نباشیم . . .
اما یک روزی برای کامل کردن نقاشی هایمان دنبال هم میگردیم
دیگر نیازی به باران نیست !
مدت هاست که گل های باغچه را با اشک هایم آبیاری میکنم . . .
و چه شاداب میشوند این گل ها
شکسپیر راست میگفت :
” مردها با چشم هایشان عاشق میشوند و زن ها با گوش هایشان ”
آری تو با صدایت مرا عاشق کردی و چه دلفریب است ریتم نفس هایت در پس حرف هایی که میزنی . . .
اعتراف میکنم تو بهترین قصه گویی هستی که مرا زود , غرق در خوابی شیرین میکند
کاش صبرمان در عشق همچون زلیخا
و پاک دامنی مان همچون یوسف عزیز مصر باشد .
حالت خوبه خدا رو شکر؟؟؟
خوبم رضا خان مرسی
نه راستم میگی منم که الان دارم دقت میکنم میبینم آره گرمه..بذار برم کولرو روشن کنم بر میگردم..
بقیه شکل قندیل میشن
مث عباس کچل
باران میبارید …
از درزهای کفش کهنه کودکی سردی باران را … وقتی که از کنار نانوایی رد میشد …
از نگاه ناتوان برای خرید نان داغ ، عشق را دیدم که در چشمانش به مروارید شبیه تر بود !!!
خدایا به آسمانت چیزی بگو
یادمه توی کتاب درسی دوران مدرسه یه شعر از سهیل محمودی بود که با این مصرع شروع میشد :
دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست …
حالا هم وضعیت دلها شبیه شیشه هاش شهره : دوجداره ، ضد صدا ، بدون انتقال حرارت و گاهی مشجر یا یک طرفه !
تند رفت کودکی های من با آن دوچرخه ی قراضه اش که همیشه ی خدا پنچر بود …




خدا آن حس زیباییست که در تاریکی صحرا
زمانیکه هراس مرگ میدزد د سکوتت را
یکی همچون نسیم دشت میگوید
کنارت هستم ای تنها . . .
چه ساده میگذرند ساعت های عمرمان
و ما چه ساده میگذریم از این ساعت ها
(والعصر ان الانسان لفی خسر......)
تمام ساعت های عمرتان سرشار از یاد خدا .
دنیا را میدهم برای لبخندت ،هراسی نیست شاد که باشی دوباره دنیا از آن من است
خدایا!مرا به بزرگی چیزهایی که ارزانی
کرده ای آگاه کن تا کوچکی چیزهایی
که ندارم آرامشم را بهم نزند....
انسانها؛ در دو صورت چهره ی واقعی خودشان را نشان میدهند:
اول آنکه بدانند کامل به خواسته هایشان رسیده اند
یا اینکه بدانند هرگز به خواسته هایشان نمی رسند . . .
از خــ ــودم دور میشومـــــــ
تا به تو نزدیکتــ ــر باشمـــــــ
این روزها . . .
" خیال "
تنهــ ــا راه با تو بودن استـــ ــــ !.
گاهی اوقات دوست دارم زندگیم و مچاله کنم
بذارم تو کیف پولم درست کنار اسکناسهای کهنه
بعد منتظر بمونم وثانیه شماری کنم
تا یکی بیاد جیبم و بزنه!!!!
وقتی مُردم
تمام اعضای بدنم را اهدا کنید بجزء قلبم او را وقتی زنده بودم بخشیده ام …
قلبم را گره زده ام به کفشم...زیر پای خودم له شود بهتر است تا دیگران...
یه حساب تو دلتنگی هات برام باز کن ،
شاید برنده ی کل دلتنگی هات شدم
اوج لذت
اونجاست که نصف شب ...
وقتی
تو انتهای ناامیدی آخرین نگاهت رو به گوشی
میکنی
و
سایلنت میکنی که با بغض بخوابی ،
یه پیام ازش بیاد
که نوشته :
" دلم گرفته ، یه چیزی بگو !!! فقط تو میتونی آرومم کنی !!!
سلام خواهر گلم

قربونت برم خیلی دلتنگت میشم وقتی نیستی
آخ نگو خواهری منم این مشکلو دارم تو خونه
من هی درو پنجره رو وا میکنم شوشو میبنده
سلام خواهرکم


فدات مدات منم خیلی دلم برات تنگ میشه
خواهری بیا شوشو ها را از پنجره بندازیم بیرون راحت بشیم
انقدر مرا سرد کرد
از خودش....
از عشق....
که حالا به جای دل بستن یخ بسته ام
آهای!!!!!!
روی احساسم پانگذارید.... لیز میخورید
خیلی قشنگ بود پیامکش کردم
سسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسلاااااااااااااااااااااااااااااااام.... قالبت تبریککککک
ای جونم خخخخخخخ
قندیل غار علی صدر باحال بود
سلاااااااااااااااااااااااااااااااام
مررررررسی
یوه یوه یوه یوهی وی عاره بوخودا مث قندیل شدن
آخ که پیشنهاداتتو باید قاب طلا گرفت خواهری
مــــــــــــــــــــــوافقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
پس خواهری 1 ..2..3...پرتاب
آآآآآآآآآآآآآآخیش فکرشم آدم و سر کیف میکنه خواهری
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

من اووووووووووووووووووووووووومدم
جاتون خالی این چند روزه رو با بروبچ رفته بودیم مناطق جنگی جنوب
دعای عرفه هم توی شلمچه بودیم... یادتون کردم
خداییش خیلی خوش گذشت
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام علی خان

من درک نمیکنم دقیقا چیش جای خوش گذشتن داره وقتی اونجا بوی خون بهترینهامون و میده
پسر میری پیدات نیست نمیگی ستاره چکار کنه:
منطقه ی جنگی خوش گذشته
سلام
وبلاگ خوبی دارید نشان دهنده ذوق عالی شماست موفق باشید . آیا برای تبادل بینک خاضرید؟
سلام انگار همشهری هم هستیم
ممنون از تعریف شما ولی این وب فقط و فقط جهت سرگرمی من هست نه علمی یا هنری
شما را لینگ کردم
باﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ، ﺑﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪ، ﻣﻲ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ...
ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﻛﻮ؟
ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺕ ﻛﻮ؟
ﺁﻥ ﺩﻝ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﻛﻮ؟
...ﺭﻭﺯﻫﺎﻱ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﻛﻮ؟
ﻓﺼﻞ ﺧﻮﺏ ﺳﺎﺩﮔﻲ ﻛﻮ؟
ﻳﺎﺩﺕ ﺁﻳﺪ ﺭﻭﺯﺑﺎﺭﺍﻥ،ﮔﺮﺩﺵ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺩﻳﺮﻳﻦ؟
ﭘﺲ ﭼﻪ ﺷﺪ ﺩﻳﮕﺮ،ﻛﺠﺎﺭﻓﺖ؟
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺭﻧﮕﻴﻦ،
ﺩﺭ ﭘﺲ ﺁﻥ ﻛﻮﻱ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ،
ﺩﺭ ﺩﻝ ﺗﻮ،ﺁﺭﺯﻭیی ﻫﺴﺖ؟
ﻛﻮﺩﻙ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺩﻳﺮﻭﺯ؟
ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﻏﻢ ﻫﺎﻱ ﺍﻣﺮﻭﺯ،
ﻳﺎﺩ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ،
ﺁﺭﺯﻭﻫﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺮﺑﺎﺩ.
سکوت می کنم
دقیقه ای ساعتی
حتی روزھا ...
می ایستم این ساعت ھمین لحظه ھمین جا ..
به احترام مرگ تمام احساسم ...
اینجاهواچهل درجه ست
اینجاهواچهل درجه ست
اینجا هوا روزها چند روزه گرم شده ولی شبهاش میگن سرده:
قربون دل ستاره کوچولو برم که واسم تنگ شده

آره خوش گذشت... بستگی داره آدم خوشی رو چجوری ببینه!
دقیقا احساسش مثل کربلا رفتنه ، کربلا هم خیلی بهت خوش میگذره در صورتی که اونجا بوی خون بهترین انسانهای روی زمین رو میده....
اصلا همین بوی خون باعث سرافرازی ماهاست ، وقتی احساس میکنی که جوونای وطنت همه زندگیشون رو گذاشتن اونجا تا یه ذره از خاکت رو بدست دشمن ندن احساس غرور میکنی... وقتی وارد اون بیابونها میشی غربت عجیبی دلت رو میگیره ولی حالت ، حاله عجیبیه دیگه دوست نداری از اونجا بیای بیرون ، احساس میکنی همه ی خوبیهای زمین اونجا جمع شده ، اونجا اونقدر شادابی و دلت قرصه مثل بچه کوچولویی که گم شده و بعد از چند ساعت مادرش رو پیدا میکنه... وقتی میبینی که چجوری یه دنیا با همه ی تجهیزاتشون بر علیه کشورت جنگیدن اما نتونستن حتی یه وجب از خاکت رو کم کنن شاداب میشی و احساس غرور میکنی... اونجاست که میفهمی توی بیابونای فکه پنج روز محاصره بودن و آب نداشتن یعنی چی؟؟؟؟ اونجا میفهمی جیره بندی آب یعنی چی ولی بازم محکمتر از قبل واسه مردمت و وطنت بجنگی... اونجا میفهمی چجوری یه مادر چهار تا از جووناش رو فرستاد و شهید شدند ولی بازم میگفت همه زندگیم فدات حسین.... اونجاست که میفهمی یه مادر پیر بعد از شهادت چهارتا از جووناش میگه امام خمینی شرمنده ام که دیگه کسی رو ندارم که فدا کنم.... اونجا میفهمی حال و هوای جوونایی رو که فردای عروسیشون زدن به خط و شهید شدن... اونجا میفهمی حال اون برادری که داداشش توی عملیات شهید شده ولی نمیتونه اونو برگردونه و میره جلو... اونجا حال پدر پیری رو درک میکنی که جوونش روی پاهاش جون میده ولی اون هیچ کاری از دستش بر نمیاد....
آره هنگامه خانوم بهم خوش گذشت... اونجا به خدا نزدیکتری ، به حسین(ع) نزدیکتری ، به شهدا نزدیکتری ، اگه یه بار برید اونجا رو از نزدیک ببینید نظرتون عوض میشه.... من هر موقع که وقت کنم یا توی مشهدم یا توی مناطق جنگی جنوب...
قربون دل ستاره کوچولو برم که واسم تنگ شده

آره خوش گذشت... بستگی داره آدم خوشی رو چجوری ببینه!
دقیقا احساسش مثل کربلا رفتنه ، کربلا هم خیلی بهت خوش میگذره در صورتی که اونجا بوی خون بهترین انسانهای روی زمین رو میده....
اصلا همین بوی خون باعث سرافرازی ماهاست ، وقتی احساس میکنی که جوونای وطنت همه زندگیشون رو گذاشتن اونجا تا یه ذره از خاکت رو بدست دشمن ندن احساس غرور میکنی... وقتی وارد اون بیابونها میشی غربت عجیبی دلت رو میگیره ولی حالت ، حاله عجیبیه دیگه دوست نداری از اونجا بیای بیرون ، احساس میکنی همه ی خوبیهای زمین اونجا جمع شده ، اونجا اونقدر شادابی و دلت قرصه مثل بچه کوچولویی که گم شده و بعد از چند ساعت مادرش رو پیدا میکنه... وقتی میبینی که چجوری یه دنیا با همه ی تجهیزاتشون بر علیه کشورت جنگیدن اما نتونستن حتی یه وجب از خاکت رو کم کنن شاداب میشی و احساس غرور میکنی... اونجاست که میفهمی توی بیابونای فکه پنج روز محاصره بودن و آب نداشتن یعنی چی؟؟؟؟ اونجا میفهمی جیره بندی آب یعنی چی ولی بازم محکمتر از قبل واسه مردمت و وطنت بجنگی... اونجا میفهمی چجوری یه مادر چهار تا از جووناش رو فرستاد و شهید شدند ولی بازم میگفت همه زندگیم فدات حسین.... اونجاست که میفهمی یه مادر پیر بعد از شهادت چهارتا از جووناش میگه امام خمینی شرمنده ام که دیگه کسی رو ندارم که فدا کنم.... اونجا میفهمی حال و هوای جوونایی رو که فردای عروسیشون زدن به خط و شهید شدن... اونجا میفهمی حال اون برادری که داداشش توی عملیات شهید شده ولی نمیتونه اونو برگردونه و میره جلو... اونجا حال پدر پیری رو درک میکنی که جوونش روی پاهاش جون میده ولی اون هیچ کاری از دستش بر نمیاد....
آره هنگامه خانوم بهم خوش گذشت... اونجا به خدا نزدیکتری ، به حسین(ع) نزدیکتری ، به شهدا نزدیکتری ، اگه یه بار برید اونجا رو از نزدیک ببینید نظرتون عوض میشه.... من هر موقع که وقت کنم یا توی مشهدم یا توی مناطق جنگی جنوب...
ستاره سلام ب دوست خوبم میرسونه علی خان من نمیدونم چی بگم از این ک این حرفها درسته ولی خیلی درد داره
نیازی نیست که چیزی بگیم....
ایشالله با عملمون شرمندشون نشیم...
ستاره کوچولو رو بجای من ببوس مادر زن گرامی
ایشالا ک خونشون پایمال نشه آآآآآمین
چشم ستاره هم ب شما سلام میرسونه الانم مدرسه اس دیگه داره دکی میشه فقط اینقدر ک ی گوساله گاو بشه دل صاحبش آب بشه باید صبر کنم
هستی یا نیستی
منم سرمایی ام
یه وقت زمستون اومدم خونتون مهمونی کولر روشن نکنیا
خدا رحمتش کنه
شما تشریف آوردید با زنجیر چرخ و لباس گرم
نه ما خرمالو هستیم خخخخخخخخخخخخخخخخخ
من هم سرمالو هم گرمالو
من خررررررررررررررررررررمالو میخوام مگه نشنیدی ک جلوی آدم شکمو اسم خوراکی نیار اگه بگی قربون چشای بادامیت برم میگه من بااااااااادوم


:
پوزخند: