بــاد آمــد و بــوی عنـبـــر آورد بــادام شــکوفه بر ســـر آورد
شــاخ گـل از اضطــراب بلبـل بــا آن همــه خـار ســر درآورد
تــا پـای مبـــارکش ببــوســم قــاصـد کــه پیــام دلـبـــر آورد
ما نـامـه بدو سـپــرده بـودیـم او نـــافــه مشــک اذفـــر آورد
هـرگـز نشنیــدهام کـه بــادی بتـوی گلـی از تو خوشتر آورد
کــس مثـل تو خوبـروی فرزند نشنیـد کــه هیــچ مــادر آورد
بیچاره کســی کـه در فراقـت روزی بـــه نمــــاز دیــــگر آورد
سعدی دل روشنت صدف وار هر قطــره که خورد گوهر آورد
شیــرینـی دختــران طبــعـت شــور از مـتـمیـــزان بــــرآورد
شاید که کند به زنـده در گور در عهـد تو هر که دختــر آورد
دیشب با خدا دعوایم شد، باهم قهر کردیم
فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد
رفتم گوشه ای نشستم و چند قطره اشک ریختم و خوابم برد
صبح که بیدار شدم مادرم گفت نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می امد
آآآآآآآآآآآآخی چقده دل نازک بوده جون عمه کوچیکه
گل اگه ناراحتت کردم معذرت .اشتی
ناراحت ک نچ اما
بهعله

من قهر نمیکنم چون شوشو نمیخوام تو هم اگه قهر کنی برات زن میگیریم
هـــــــــی فـــلانـــی ....
هـــشدار داده بودم هـــوس گـــاز زدنم به سرت نزند
بخشـــشی در کار نـــیست
تو از بهـــشت وجودم برای همیشه رانده شـــدی.
زنــدگــی" بــه مــن آمــوخـت
آدمهـا نه "دروغ" میگــوینــد
نه زیــر "حـرفشــان" می زننــد
اگـر چیــزی می گوینــد
صرفــا " احســاسشـــان " در همـــان لحظه اسـت
نبـایـد رویــش "حسـاب" کـرد !
یادته اون روز برفی
وسط فصل زمستون
تو پریدی پشت شیشه
من زدم از خونه بیرون
یادته اشاره کردی
آدمک برفی بسازم
واسه ساختنش رو برفا
هرچی که دارم ببازم
گوله گوله برف سرد و
روی همدیگه می چیدم
شاد و خندان بودم انگار
که به آرزوم رسیدم
شوشو میخوایی باشه بلات میالم منم. زن میخوام زوددددددددد
نه بابا من شوشو دارم
تو زن میخوای اگه قهر کنی
شنیدم میخوان علیه من پاپوش درست کنن شماره منو بذارن تونظرات!!
!
پس شمارتو بده تا درستش کنم
tnx
خواهشات
ترش و شیرین شبیه آلوچه گاه اینی و گاه آن هستی
مثل شهریور شمالی ها تو که اخموی مهربان هستی
گاه طوطی و گاه بازرگان گاه در هند و گاه در ایران
خلقتی از فرشته و شیطان گاه جسمی و گاه جان هستی
بین ِ آبادی و خراب شدن ، وسط شربت و شراب شدن
مانده ای بین ماندن و رفتن، سخت در حال امتحان هستی
با تو ام گریه ـ خنده ی معصوم! آه ماهی ـ پرندهی مغموم!
شـــور دریا به جانت افتاده مثل این رودها روان هستی
با تو ام ای رییس خوبی ها! ای زبانِ سلیسِ خوبی ها!
ماهی برکههای تنهایی ! تو کـه دریای بیکران هستی
بد به حال دوشنبه هایی که خالی از اخم و خنده ات باشد
خوش بـه حال پیاده روهایـی کـــه در انبـــوه عابران هستی
رفقا! رسمِ روزگار این است زندگی سینمای فردین است
وسطش گریــه می کنی اما آخـــر قصــه در امان هستی
( آرش پورعلیزاده )
سورنا جوکار )
نخواهی دید جز من، در کسی این سربه راهی را
بـــرای بردن دریــــا بیــــــاور تنگ ماهــــــی را
جدا کردی مسیر خویش را از من ولی دستی
به هــم پیوند داده انتهـــای این دوراهـــــی را
مرا می خواهــی اما در مقابل شرط هم داری
دوباره زنده کردی دوره ی مشروطه خواهی را
بـرای دیدنت فرقـــی ندارد راه و بـی راهه
به مقصد می رسانم هر مسیر اشتباهی را
به عشقت هرکسی شاعر شد از میدان به در کردم
زمانی " مولوی " و این اواخر هم " پناهی " را !
توراحس میکنم هردم…
که با چشمان زیبایت مرا دیوانه ام کردی…
من از شوق تماشایت…
نگاه از تو نمیگیرم….
تو زیباتر نگاهم میکنی اینبار….
ولی…افسوس…این رویاست….
تمام آنچه حس کردم،تمام آنچه میدیدم….
تو با من مهربان بودی…
واین رویا چه زیبا بود….
ولی…. افسوس…. که رویا بود….
ســــــــــتاره من
جایی قبل تر از هزار ســـــــــال نوری پیش،
مرده است…
و من قرن هاست،
به هیچ زل زده ام …
از قوی بودن خسته ام؛دلم یک شانه میخواهد؛تکیه دهم به آن؛بیخیال همه ی دنیا؛دلتنگی هایم را ببارم
بهترین آرایش ها در زندگی :
حقیقت برای لب ها
بخشش برای چشم ها
نیکوکاری برای دست ها
لبخند برای صورت
عشق برای قلب
مـجـنـونــ
همیشه مرد نیستـ
گاهی مجنون دخترکی تنهاست که زمانی لیلی کسی بوده...
گاهی باید یه نقطه بذاری
باز شروع کنی
باز بخندی
باز بجنگی
باز بیفتی و محکمتر پاشی
گاهی باید
یه لبخند خوشگل به همه تلخی ها بزنی و بگی
مرسی که یادم دادین
جز خودم هیچکس به دادم نمیرسه!!!
بغض بی واژه ای روی شعرم
امشب از آسمانت چکیده
باید آهسته بنویسم این بار
تا کسی گریه ام را ندیده
می نویسم به تو تا بدانی
از خودم از همین دل سروده
سهم من روزگار بدی شد
سرنوشتی که دست تو بوده
باید آهسته بنویسم این بار
روزگارم تماماً سیاه شد
آمدی خط زدی روی مشقم
ساده گفتی به من اشتباه شد
من برای تو جنگیده بودم
تا که شاید به سمتت بیایم
فاصله سهم ما شد که اینک
تو جدایی و من هم جدایم
باید آهسته بنویسم این بار
باعث گریه هایم تویی تو
لااقل یک شبی مهربان باش
مرهم زخم های دلم شو
سالها بعد، یاد تو از خاطرم خواهد گذشت و نخواهم دانست کجایی اما،
آرزوی من برای خوشبختی تو، تو را درخواهد یافت و در بر خواهد گرفت
و احساس خواهی کرد اندکی شادتر و اندکی خوشبخت تر
و نخواهی دانست که چرا…
عــــاشــقـــانــــه تــریـــن حـــرفـــــــ مـــــرد ایـــنــــه.... هـــر وقـــت تـــو آغـــوش مــیــگیـــرتــت زیـــر لــب آروم میــــگه خـــــدایا شــــکرتــــــــــ....
تا تو مراد من دهی
کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی
من به خدا رسیده ام...!!!
آن روز که تو رفتی
از آن سو
و من هم از این سمت،
دنیا به دو پاره شد
به سویی و به سمتی
halam aslan khob nist
سلام ....چرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
عباس آقا این روزها دیدی هنگامه مهربون شده بدون خونه تکونی جدیه

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
عباس کچل و کار
ببین اشکام و حبیبه تو بیا کمکم جیگر
هنگامه ی مهربون
سلوم من اومدم جیغغغغغغغغغغغغغ دست هورا
هوووووووووووووورااااا کم میایی
ربوده بودم اینو یادم رفت بنویسیم ربوده شده جون همون عمه کوچیکه شما
با اجازه عمه کوچیکه
هومن الان قهر کن فردا زن داری باور نمیکنی امتحان کن
پسری هنگامه خانوم این مدلی زن گرفت
راستی من قهر نمیکنم اصلن اصرار اسرار نکنین
حالا درست شد جون عمه کوچیکه


هووووووووومن ببین محتبی چی بهت میگه میخوای قهر کنی
پسریهای من اگه فهر بلت بودن الان س تام بچه داشتن
نه جون عمه کوچیکه بیا قهر کن اصرار
سلام ممنونم از مهربونی شما من رو با محبت خود شرمنده می کنید همیشه شاد باشید وسلامت در کنار خانواده محترمتان
سلام خواهش
از بس ک وبلاگ شما خوبه برای عکس ربودن خیلی خوشم میاد همچنین مطالب زیبایی داره
خوب حرف زدن بلد نیستم
آدم ِ جالبی هم نیستم
اما جوری دوستت دارم
که وقتی نیستی گریه می کنم...
" سعید شجاعی"