من یکی از دوستام معلم بزرگسالانه میگفت خیلی بهم خوش میگذره
این کلاس ها بدرد تو میخوره نیست ک تو خیلی خشنی
مثلا میگفت ی روز داشتم امتحان ازشون میگرفتم .. من و ک نادیده گرفتن تمام
جلوی من تقلب میکردن و هی حرف میزدن .. یکی میگفت اداب و با کدوم د مینویسن
اونی ک دسته داره ..اون یکی میگفت نه بابا دسته نداره فقط نقطه داره
منم میخوام برم معلم اونا بشم چون خنده بازار میشه اونجا
این توی خیلی شیطونه
........¶¶¶
......¶*....¶¶
.....¶*........¶
.....¶*...*...¶¶............¶...¶¶
.....¶*..**..¶¶...........¶*.¶.¶¶¶
......¶****¶¶.........¶***¶...¶¶¶
........¶***¶..........¶***¶¶...¶¶¶
..........¶*¶...(////...¶***¶......¶¶
..........¶¶..((///////..¶*¶...........¶
........¶*...................*¶
......¶*...\\.............//...*¶
.....¶*.... @ ........ @ .... *¶
......¶*.............Y..........*¶
.......¶*........I_I_I ........*¶
..........¶*................*¶
..............¶*,,,...,,,,*¶
.................\\\\\))////
..........¶¶.¶*...........*¶ ¶¶*:
......¶......¶*...............*¶....¶
..¶......¶*....................*¶.....¶
¶.....¶*...........................*¶....¶
¶.....¶*.............✿............*¶....¶
¶¶¶¶*..............................*¶¶¶¶
.........¶*............¶..........*¶
.........¶*............¶..........*¶
..........¶*...........¶.........*¶
............¶*.........¶.......*¶
..............¶*.......¶.....*¶
......¶¶¶¶¶¶...¶..¶.:.¶...¶¶¶¶¶¶
...¶¶¶¶¶¶¶_¶¶✿¶¶¶✿¶¶..¶¶
من شیطون ترم ولی خوشگلتر
گوشام ی کم درازه
ما با دلمان هنوز مشکل داریم
صد سنگ بزرگ در مقابل داریم
معشوق خودش می بُرد و می دوزد
انگار نه انگار که ما دل داریم !
این جماعت می گفتن
اشک هایت را
خرج رفتنش نکن
راست می گفتن
بی من
تو
مفت هم نمی ارزی
البت اوو
این جماعت می گفتن
اشک هایت را
خرج رفتنش نکن
راست می گفتن
بی من
تو
مفت هم نمی ارزی
لعنتی هرچی داشتم
روکردم اسیر نشدی
سیر شـــــــــــدی..
احساس میکنم بازی رو باختم
حواست هست من یارت بودم
نه حریفت...
همه میخندند
من امروزبه بلبل وپرندگان سنگ زدم
به قناری گفتم ک خفه شود
شکوفه هارازیرپاریختم ولگدکردم
بجای خواندن سمنوآی سمنو شعرفروغی رازمزمه میکردم:چرابخت من سیاست تومیدونی
ماهی قرمزازتنگ بیرون افتاده به درک!
من بابیدمشک هم قهرکرده ام
آخرکاراینهافقط آزارمنست رفتنت راهرسال به رخم میکشند
خواستی بروی...
آفرین...!!!
چه با اراده...
لعنت به دبستانی که تو از درس هایش فقط تصمیم کبری را آموختی...
خـُدایـا سـَهـم مـَن ایـن بـود؟!
دِلـــَم دَر دَسـت او گـیـر اَست
خـودَمـ اَز دَسـت او دِلـگـیر
عـَجـَب دُنـیـاے بـی رَحـمے . . .
دِلــَم گـیر اَسـت و دِلـگـیرَم!
روزگار، نبودنت را برایم دیکته می کند
و نمره ی من باز می شود . . . صفر!
هنوز نبودنت را یاد نگرفته ام.
تا دلت بخواهد بغض دارم
تا حدی که به بغض هایم خمس تعلق میگیرد . . .
این و پیامکش میکنم
غم مخور، معشوق اگر امروز و فردا می کند
شیر دوراندیش با آهو مدارا می کند . .
نمی دونم از کــجا شروع کنم قصه تلخ ســـــادگیمـــو
نمی دونم چرا قسمت می کنم روزای خوب زندگیمو
چــــــرا تو اول قصه همه دوســـــــــم مــــــــــــی دارن
وسط قــــــــــصه می شه سر به سر من مـــی ذارن
تا می خواد قـــــصه تموم شه همه تنهام مــی ذارن
مــــــی تونم مثل همه دورنگ بـــــاشم دل نــــبازم
مــــــی تونم مثل همه یه عـــــشق بادی بــــسازم
تا با یک نـــــیش زبــــــون بترکه و خراب بـــــــــــشه
تا بـــــــیان جمعش کنن حباب دل ســــــــراب بشه
مــــــی تونم بازی کنم با عشق و احساس کسی
مـــــــی تونم درست کنم تـــــــرس دل و دلواپسی
مــــــــی تونم دروغ بگم تا خودمو شــــــــیرین کنم
مــــــــی تونم پشت دلا قایم بشم کــــــــمین کنم
ولی با این همه حــــــــرفا باز مـــــــــــنم مثل اونام
یه دروغگو مـــــــی شم همیشه ورد زبــــــــــــــونا
یه نفر پیدا بـــــــشه به مـــــــــن بگه چیکار کــــنم
با چه تیری اونی که دوسش دارم شکار کنم ؟؟؟؟
من باید از چی بفهمم چه کسی دوسم داره ؟؟؟
توی دنیا اصلا عشق واقعی وجود داره .........؟؟؟
ترانه
سه شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲ ۲۱:۲۵
همچو شکر با گلت آمیختم
نیست عجب گر سر خاریم نیست
قطب جهانی همه را رو به توست
جز که به گرد تو دواریم نیست
خویش من آنست که از عشق زاد
خوشتر از این خویش و تباریم نیست
جناب مولانا
عکسم تو پست یکی مونده به اخریه عزیز
دیدم مرسی شدید سفت سخت هنگامه ای
تو عباس کچلی و بهم میدی؟واااااااااااا چی میدی؟خخخخخخخخخخخخخخ
ن اون مال خودمه اصلن دیگه بهت نمیدمش الان باهاش آشتی شدم
هنگامه جون بدجوری شیطونیا
عَصَن هَم بِهِت نِمیآد خَشِن بآشی
تبرم کجاست یا شمشیرم سر این اشکی وبزنم ببینی چقدر خشنم
نباید سراغم و بگیری
عه عه گفتم یکی نیستا نگو تو بودی شرمنده
درسها خیلی سنگینه وقت نمیزاره برای آدم
عاره دیگه ما این و تموم کردیم شکر خدا الان کلا الافیم
خدایا...
بیزارم از بیهوده ماندن...
میروم تا پیدا کنم فردای روشن...
خیابانهای تنهایی، دلی ولگرد میخواهد
و آوازم بدون تو سکوتی سرد میخواهد.
برایت مرده بودم تا برایم تب کند قلبت،
ولی حتی نپرسیدی دلت همدرد میخواهد؟
اینا همه از یاس و ناامیدی هااا از بس درس خوندم اینطوری شدم
داری از دست میری مواظب خودت باش عیزم
زلالی قلبت ارزانی دیگران
من این احساس آبکی را نمیخواهم
از قــــــبل هم باید حدس مـــــی زدم می روی
“رفـــــــتنــــ ” همیشہ
حتی در دستور زبان فارســـی
“لــــــازمـــ” است…
میبینی چی شدم
عاره الان کاملا مشهوده خیلی خرابی
آنان که “عوض” شدنشان بعید است ، “عوضی” شدنشان قطعی است… شک نکن
الان خرابترم شدی هاااا
چرا وقتی دروغ میگی و من لبخند می زنم فکر میکنی خرم . . .
خب یه بارم فکر کن دارم به خریت تو لبخند می زنم . . !
الان دیگه خیلی خراب شد من برم
هستی عایا؟
چرا خودت و نشون نمیدی پس
بله هستم ولی قایم شدم پشت عباس کچل و پسریم والابوخودا میترسم ازت
داستان از آنجا شروع شد که تو اسمه تمام هرزگی هایت را آزادی گذاشتی . . .
و من از آنجا بی غیرت شدم که فکر میکردم به تمدن رسیده ام !
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ نترس بخاطر عباس آقاتون کاریت ندارم بیا بیرون
خاطر جمعی
م م م م م کاملا ترسیدم
تقصیر خودمونه …
بعضی ها عددی نبودند و ما آنها را به توان رساندیم
ااوووخ اوخ
این دلی که شکستی مال من نبود
خیلی وقت پیش تقدیم به تو شد.خوشحالم چون حالا میتونم جای دل سنگ بذارم تو سینه
پس کجایی بیا بیرون دیگه
ن هنوز حالت بده از کامنتات معلومه بزار وقتی خوب شدی میام بیرون والابوخودا

من همیشه تشنه ما بودم و تو همیشه از من سیر بودی.. .
سوء تفاهم شده من فقط ترسیدم
ببین اون شب مامیم صدام کرد
ولی الان حالم خوبه
شکر خدا ک خوب شدی والابوخودا
اوووووه آره بابا مامان منم یه دورانی می رفت یه کلاس بزرگسالان بعد از ظهرا درس می داد... خدایی یه سنی به بعد اصلا دیگه حس و حال درس خوندن نیست! نباید سخت گرفت به خودشون... با بالا رفتن سن خود به خود دیگه اون میل و علاقه به درس از بین میره...
وای من باید همکار مامان شما میشدم والابوخودا
ایشالا ک خدا ب ایشون و خانواده ی محترمشون صبر جلیل عنایت فرمایدآآآآآآآآآآآآآآآمین
چرا حالت بهم میخوره سوسیس انگشته دیگه خخخخخخخخخخخ
خیلی چندشه دیگه چ سوسیس چ انگشت ااااااااااااااااایش
جریمش چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعهنی تو نمیدونی ؟عایا
ایـــלּ روُزـهـــــآ ;
פـآلــ وُ ـهَوآے בِلَمـْ مِثــْلـِ قـآصِـבَڪیستــْـ
ڪـِـﮧْ نـَﮧْ פـَتـّے بـﮧْ بــــآבْ ! نَــﮧْ פـَتـّے بـﮧْ نَـسیـــمْـ ,
بـﮧْ یـڪْ فــوُتـــْـ هَـمـْـ בِلــْפֿــوُشـْـ اَستـــْ
بُگـْבֿآریـבْ بـــِـرَوَבْ . . .
انگار دلت از مردا خونه هاااااااااااااااااااااا
ههععععععععععععععععععععععی امان از دست عباس کچل
ای کـاش
از بـیـن ایـن هـمـه آدم هــایـی کـه
" پـیــشـم " هـسـتـند
یـکـی
" پـــشـــتــــــم " بـود ...!
من ...
آنقدر با تو بوده ام ...
که از بودن کنـــــار دیگران ،
ســــــــردم مــــــــــــیشود . . .
روزی که دلم پیش دلت بو گرو
دستان مرا سخت فشردی که نرو
روزی که دلت به دیگری مایل شد
کفشان مرا جفت نمودی که برو
تنها بودن به از با تو بودن است ای بی وفا
تنهایی ام را کســی شریک نیست
مطمــــئن باش
دستِ احتــــیاج به سمت ِتــــو که هیـــچ
به سمت ِ خودم هم دراز نخواهم کرد
شایـــد کــه تنهایی هایم
از تنهایی دق کنــــد..
بابا الان دو تایی اومدید بعد میگید کامننتت خرابه خو دوتایی قبول نمیکنه
پیداست هنوز شقایق نشدی
زندانی زندان دقایق نشدی
وقتی که مرا از دل خود می رانی
یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی
زرد است که لبریز حقایق شده است
است که با درد موافق شده است تلخ
عاشق نشدی وگر نه می فهمیدی
پاییز بهار است
کــــــــاش آدم
هیــــــــچوقــت نفهــــمــه
یـــــه حـــرفایـــــــ ی دروغ بـــــــــوده
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
خوبییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
شکررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
شما خوبی ؟عایا
میگذرد روزی این شبهای دلتنگی ، میگذرد روزی این فاصله و دوری، میگذرد روزهای بی قراری و انتظار ، میرسد همان روزی که به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار ، و از ترس اینکه بهم نرسیم شب تا صبح را اشک میریختیم
اره
چه خبر ؟؟؟؟؟؟؟
گفتی مرا دوست داری ، اما دوست داشتنت دو روز است ، دیروز گذشت و آخرش امروز است!