این مثلث درمربع سخت غوغا می کند
مثل یک منشور دربرخورد با نور سفید
روسری، رویِ سَرِ تو رنگ پیدا می کند
سبز، قرمز،سرمه ای، فرقی ندارد رنگ ها
صورتِ تو روسری ها را چه زیبا می کند!
می شود هر تارِ مو یک (شب) ولی یک روسری
این همه شب را چطوری در دلش جا می کند؟
باد می ریزد به دورَت حسرتِ تلخِ مرا
باد روزی روسری را از سَرت وا می کند
رامین عرب نژاد
دلم اصرار دارد فریاد بزند...
امـــــــــــا من جلوی دهانش را می گیرم...
وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد....
.....................................................................................
بلخره اپ کردم....
بپر بیا
من پشیمان نیستم
من به این تسلیم می اندیشم
این تسلیم درد آلود
من صلیب سرنوشتم را
بر فراز تپه های قتلگاه خویش بوسیدم
در خیابان سرد شب
جفت ها پیوسته با تردید
یکدیگر را ترک میگویند
در خیابان های سرد شب
جز خداحافظ خداحافظ صدایی نیست
قصه ی مادر بزرگ ها راست بود
همیشه
یکی بود
یکی نبود
دوست دارم تا ابد یادت کنم
با صدایی خسته فریادت کنم
دوست دارم با تو باشم هر زمان
گر تو باشی،من نبارم بی امان
کفشهایم را نده
پا برهنه میروم تا در تنهایی خود
با نگاه کردن به پاهایم عبرت بگیرم
که من کجا و تو کجا . . . !
تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم ! من را به من نبودن محکوم نکن ! من همانم که درگیر عشقش بودی !
یادت نمی آید ؟! من همانم ! حتی اگر این روز ها هر دویمان بوی بی تفاوتی بدهیم !
بــرای جــذب دخـتــری کـه چــشـم و دلــش ســیــر بـاشـــه،
لازم نـیــسـت "پــولــدار" بـاشـــی...
فـقــط کــافـیـه "شــــخــــصیــــت" داشـتــه بــاشــی...!
باورم شد
که تو خسته تر از آن بودی که بفهمی دوست داشتنم را…
از من گذشت…
اما…
هرجا هستی
“خسته نباشی”…
مدت هاست تنها چیزی که مرا یاد تو می اندازد ؛ طعنه های دیگران است !
شاید اگر این دیگران نبودند تو زودتر از اینها برایم مرده بودی . . .
مدت هاست تنها چیزی که مرا یاد تو می اندازد ؛ طعنه های دیگران است !
شاید اگر این دیگران نبودند تو زودتر از اینها برایم مرده بودی . . .
این روزها ...
بیشتر از قبل حال همه را میپرسم ...
سنگ صبور غم هایشان میشوم ...
اشکهای روی گونه هایشان را پاک می کنم
اما ...
یک نفر پیدا نمیشود
که دست زیر چانه ام بگذارد ...
سرم را بالا بیاورد و بگوید:
"حـــالا تــــــو برایـــــم بـــگـــو ..."
به بزرگی خودت قلب تکه تکه شده ی منو ببخش
خسته از لحظات باقی مونده…
خسته از خاطرات جا مونده…
خسته از ضربان این قلب خسته…
خسته از بیقراری های این دل شکسته…
خسته ازتکرار این بغض شبونه…
خسته ازاین زمین و زمان…
خسته ام از این تن و جان…
خسته از یک عمر یکرنگی…
خسته از تکرار دلتنگی…
خسته از اینجا و هرجا…
خسته از بودن بیجا…
خسته از این زندگی…
خسته از این همه بازندگی…
خسته از دل بستگی…
خسته از این همه وابستگی…
خسته از افسردگی…
خسته ام از این همه دل خستگی…
خدایــــــــــا …
یـــــک امــ ـــروز را مهمـــــان مـــــن بــ ـــاش …
بـــــه یـــ ــک فنجـــــان قهـــ ــوه تلـــــخ …!
دلـــــت نمیخواهــ ـــد طعـــــم دنیایــ ـــت را بچشـــــی ...؟!
لـــیــلـــے ...
بہ قـــصـــہ ےخـــوב بـــازگــــــرב ...!
اینـــجـــا " مـــجنـــ ـــون " بـــا هـــمـــہ ے ,
" لـــیلــ ـے هــــــــا " محــــــرم " اســـت ...
بــــــہ جـــز " لـــیلــ ـے خـــــــــوבش " ...............!
خیال بوسه ای که اینجا
جا گذاشتی اش ،
بر لبانم سنگینی می کند …
به خاک می افتم در مقابلت
فکر می کنی چیز دیگری هم
برای باختن دارم هنوز ؟
.
.
.
هر شعر
گریز از یک گناه بود
هر فریاد
گریز از یک درد
و هر عشق
گریز از یک تنهایی عمیق
افسوس که تو
هیچ گریزگاهی نداشتی…!
پول خرد دارم...اما ریزه خرده های دل شکسته ام هست....
.................................
بخاطر این شکسته ک زیر روسری و ندیدم
پس بزار بشکنه پسرهای بد
همیشه منتظر بودم چیزی بشود
اتفاق کوچکی بیافتد....
مثلا سرما بخورم....؛یا دستم را ببرم
بعد...
با آب و تاب برای تو تعریف کنم...
وقتی نگران می شوی
عاشق تر می شوم....
درجواب دوستمون خانم الی عرض کنم من رباینده نیستم من اشعارخودم وهمه ی شعرای کشور را گلچین میکنم
رباینده به کسی میگن که سرقت ادبی میکنه شعردیگران را به اسم خودش میزنه من شعرایی که ازخودم نباشه اسم طرفو بالاش می نویسم پس بی جهت به دیگران تهمت نزنیم خواهشا
بله خوب منم همینکار و میکنم ولی ب هر حال دزدیه بله ... این و الی نگفته بود خودم گفتم ...


همینطوری هست ک من میگم خواهشا
دل م و برد این شعرهات بانو :)
تقدیمش میگنم ب و ک بهترینی عزیزکم
من الان روسریم و بر میدارم
پس دختری ...
مگه روسری هم داری؟؟
رد پاهایم را پاک می کنم
به کسی نگویید
من روزی در این دنیا بودم.
خدایا می شود استعـــــفا دهم؟!
کم آورده ام …!
مردم هرگز خوشبختی خود را نمیبینند...
اما خوشبختی دیگران همیشه در جلو دیدگان آنهاست !
سلاااااااااااااااام هنگامه جوووووونم خوبین؟
منم دلم براتون تنگ شده بود...
این دانشگاه بهم فرصت نت اومدنو نمیداد بااااانووووووووو
سلام خانوم خانوما فدات مدات عزیزم منم دلتنگتون میشم شدید
ایشالا ک موفق باشی
قشنگ بود
مرسی شدید هنکامه ای //به به مهندس خودمون
سخت است بغض داشته باشی و
بغضت را هیچ آهنگی نشکند
جز صدای کسی که دیگر نیست !!!
عشق نمی پرسه اهل کجایی؟… فقط میگه توی قلب من زندگی کن! عشق نمی پرسه چرا دور هستی؟… فقط میگه همیشه با من هستی!!!
بـــودن تــــو ...***
وقــت هـایــی هـسـت ڪـــہ ...
جـــز بـــہ بـــودن تــــو دلـم رضـایــت نمی دهـــد !
حـــالا مــن از ڪــــجـا بـــرایــش تـ ـو بیـاورم ...؟؟
شبیه کسی که از یک آدرس ، تنها پلاکش را می داند . . .
در ازدحام آدمها و خیابانها ، دنبال ِ دستهایت می گردم . . .
نقــاش خــــوبی نــــبودم...
اما !!!
ایــن روزها...
انـــتظار را
دیـــدنی میکــشـم ...
می گن دلتنگی قشنگ ترین هدیه ی عشقه
حالا من با این هدیه ی قشنگ تو چیکار کنم ؟؟؟
وقتی که نیستی همه چیز تنگ می شود
نفسم
دنیایم
دلم !
چقدر دلتنگ حضورت هستم...
کاش تصویرت نفس می کشید...
جایت را با دیگری پُر میکنند احساس … سیری چند؟؟!
آدم های عجیبی دارد اینجا!
دوستی هایشان ناگهانی ست
دلبستن شان غریب است و رفتن شان آشنا …!
مردم هرگز خوشبختی خود را نمیبینند...
اما خوشبختی دیگران همیشه در جلو دیدگان آنهاست !
سلام سلام به دوست عزیزم
اپ جدید گذاشتم
با وجود گرمت به وبم خوشحالم میکنی
[گل][گل][گل]
سلام داریوش خان حتما خدمت میرسم
سلیقه ات تو شعرهای ِ دزدی بی نظیر ِ هنگامه جون...
مرسی شدید عزیزم
تو ای بالاترینم
تو ای مهربانترینم
تو ببخش خطاهایم
که جز تو پناهی ندارم...
مخاطب دارند گفته هایم
مخاطب خاص دارد
و تنها مخاطبش خداست
خوشحال میشدم به سوالام جواب میدادی





حیف یعنی انقده بی مزه بود
اشکال نداره میرم خودم تو آینه نگاه میکنم و بوس میکنم
کم بود نظر دارم
من ک جواب دادم یعنی ندادم

منم همینکار و میکنم
تو را برای لحظه های بی کسی ام میخوام








برای لحظه های ناب زیر باران رفتن
برای حس شاعرانه ام
اری شاعرانه های من فقط با تو گل میکند
تو را برای مهربانیت
برای ارامشت
برای ناگفته های در گلو رسوب کرده ات
برای اشک های زیر بارانت
برای بودنت میخوام.
من فقط تو را میخوام و...بس
عشق یعنی :










تو لب تر کنی
و من
مست و خراب شوم
قدمهایت را یواش تر بردار!



بگذار به پایان نرسد این خیابان.
نمی دانم کی دوباره همقدمی با پاهایت نصیب پاهایم خواهد شد؟
بمان تا تمامی لحظاتم را به نامت کنم.
گفتن از عشق در اوج تنهایی چه زیباست....!
قشنگ بود عزیزم
مرسی گلم بووووووووووووووووس سفت