امانت داری

یه روز دوستم با ماشین پدرش اومد دنبالم ک با هم بریم بیرون...


در داشپورتش و باز کردم دیدم پر از لوازم آرایشه ...بهش گفتم مگه ماشین پدرت نیست ..


پس چرا اینقده لوازم داخلش هست ......اون گفت::


 پدرم دیگه باز نشسته شده و از بس بهونه میگرفت براش کار دست و پا کردیم


با ماشینش سرویس دخترونه گرفته...دخترها خیلی ازش راضی هستن


اگه یه روز نره همه شون بهش زنگ میزنن و میگن تو بیا اگه گفتی چرااااااا؟؟؟


چون توی ماشینش لوازم آرایش میزارند وقتی از مدرسه میان بیرون آرایش میکنن


در اصل اون رازدار و امانت دارشون شده همیشه توی ماشینش لوازم آرایش دخترها موجود میباشد


اما خداییش چه مارک هایی استفاده میکردن من ک دهنم باز موند

دلنوشته و شعر

این پسریم داره لب تاب و با خوددددش میبره (عصبانی)


عمه داره چند تا والابوخودا(نیشخند)


پس تا بعدا ک بیاره برام نمیتونم بهتون سر بزنم اما سعی میکنم سر بزنم (



پروشات
آرامم!
دارم به‌خیالِ تو راه می‌روم
به‌حالِ تو قدم می‌زنم

آرامم!...
دارم برایِ تو چای می‌ریزم
کم رنگ وُ
استکان باریک
پر رنگ وُ
شکسته قلم

آرامم!
دارم برایِ تو خواب می‌بینم
خوابی خوب
خوابی خوش
خوابی پر از چشم‌هایِ قشنگِ تو!
صدایِ جانَ‌م گفتنِ تووُ
برایِ تو مُردنِ،
من!

آرامم،
به‌خوابی پراز خیلی دوستت دارم!
پر از کجا بودی
پر از سلام، دلم برایِ تو تنگ شده است
دارم برایِ تو خواب می‌بینم


آرامم!
کنارِ تو حرف می‌زنم
چای می‌ریزم
تنَ‌ت را بو می‌کنم وُ
لبت را می‌بوسم
دستت را می‌گیرم و به‌سمتِ پاییز قدم می‌زنم وُ
دل، به‌دریا می‌زنم

وَ به تو سلام می‌کنم
سلام علاقه‌یِ خوبم
علاقه‌ جانِ من
من به خیالِ تو
آرامم.

می‌دانی؛
من سال‌هاست به دوست داشتنِ تو آرامم.

از: افشین صالحی