بیمارستان رفتن هنگامه ای

ب عباس کچل گفتم حالم بده گفت تو هیچیت نیست فقط تنبلی  

 

این حرف محترمانه اش بود ک من نوشتم مدیونید اگه فکرای بد بکنید 

 

وقتی سوار آمبولانس شدم ب شوفر ش گفتم یا آژیر بکش  

 

یا خودم سرم و از پنجره میکنم بیرون و جیغ میکشم یا پولش و نصفه حساب میکنی  

 

راننده ک دید واقعنی من حالم خرابه آژیر کشان رفتپرستار همراهم اینطوری شده بود  

 

عیاس کچل از این نوع رفتارم فهمید چقدر حالم خرابه والابوخودا

 

وقتی هم وارد شدم و ی کم حالم خوب شد مرتب میرفتم دم ایستگاه پرستاری 

 

آهای ننه . ننه من گشنمه یا آشپز باشی کپل باشی گشنه باشیمیخوندم براشون تا خود صبح 

 

دیگه با بخش حراست دوست شدم و بهشون پیشنهاد دادم  

 

یا اینترنت وصل کنن یا ی ماهواره ای چیزی بزارن برای روحیه ی مریضا  

 

اونها هم خیلی آدمهای خوبی بودند برعکس این ک مریضها میگفتن خیلی خشن هستن 

 

چندتا خواستگارم برای رضا و حمید پیدا شد دیگه باید شوهرشون بدم  

 

میترسم خواستگارها کم بشن و توی خونه رو دستم بمونن 

 

بهشون شماره دادم ک زنگ بزنن و خدمت برسن

شعر برای باران و مانا شیطون

اول ی شعر دیگه براتون سروده بودم مانایی و باران شیطون  

 

اما آجی ناهید من و یاد ی شعر دیگه انداخت ک بسرودم 

 

چشم چشم دو ابرو  

 

دماغ و دهن ی گردو   

 

حالا بزار دوتا گوش .. 

 

موهاش نشه فراموش

 

چوب چوب شد گردن  

 

اینم ی گردی تن 

 

دست دست دوتا پا 

 

 انگشتها جورابها  

 

ببین چقدر قشنگه  

 

حیف ک بدون رنگه  

 

باران و مانا شیطون اینها را حفظ کنید برای روز اول کودکستانتون بااااوووشه 

 

خوب بید بیست تومن میشه  

 

راسی شبا دیده سود لالا تونید ک برید مسسه دیر بیدار نشید