شعر


گفتم : چه باید دیده را؟ گفتا که دیدن
گفتم : چه شاید بهر دل ؟گفتا تپیدن
گفتم :چگونه عاشقان را می شناسی ؟
گفتا : از نگاه مات ورنگ از رخ پریدن!
گفتم که : من گلچینم ای سر تا به پا گل!
گفتا : بمان در پای گل تا وقت چیدن !
گفتم : چه باشد بوسه گاه زندگی بخش !
گفتا : که چال گونه وقت لب گزیدن!
گفتم : بدو زیباترین زیبا کدام است؟
گفتا : مرا در خانه ائینه دیدن!
گفتم : بگو شیرین ترین اسودگی چیست ؟
گفتا : به دنبال پری رویان دویدن
گفتم : شعاعی دیدهام در سینه ات

گفت نور دو خورشید است در حال دمیدن...



دیدم خیلی خوشتون اومد از این گفتم گفتا


منم گفتم یکی دیگه داشته باشید تا ببینم شما چی گفتا میکنید

نظرات 54 + ارسال نظر
ستاره سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 03:15 ب.ظ http://setarhe31.blogfa.com

سلام هنگامه جان خوبی؟وبت خیلی خوشمله
ازوب شیلا باهات آشنا شدم دوست داشتی به منم رمز بده خوشحال میشم به وبم سربزنی

سلام عزیزم باشه شیلا که گله بوخودا منم دوست دارم با همه دوست بشم بهت میدم

مهربان سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 09:46 ب.ظ

عجب شعری بیدا؟
بسی زیبا نوشتی گل خانم وروجک

مرسی اما دست نویسنده اش درد نکنه

hamid جمعه 6 بهمن 1391 ساعت 06:07 ب.ظ http://labkhand2.blogsky.com

بیا کچل کن.......
کیو میترسونی؟

تو را والا بوخودا جمید ایندفعه چقدر توپت پره یه کم کمبادش کن


باید بگی آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآای نفس کش

هنگامه جمعه 13 اردیبهشت 1392 ساعت 12:25 ق.ظ http://hengameharjomand.blogsky.com/

خیلی خیلی خوب بود مممنان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد