زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کن
گردشـــی در کوچــه باغ راز کن
هر که عشقش در تماشا نقش بست
عینک بد بینی خود را شکسـت
علـت عـاشــــق ز عـلتــها جــداســـت
عشق اسطرلاب اسرار خداست
من مـیـــان جســـمها جــان دیـــده ام
درد را افکنـــده درمـان دیـــده ام
دیــــده ام بــر شـــاخه احـســـاســها
می تپــد دل در شمیــــم یاسها
زنــدگــی موسـیـقـی گنـجشـکهاست
زندگی باغ تماشـــای خداســت
گـــر تـــو را نــور یـقیــــن پیــــــدا شود
می تواند زشــت هم زیبا شــود
حال من، در شهر احسـاسم گم است
حال من، عشق تمام مردم است
زنـدگــی یــعنـی همیـــــــن پــروازهــا
صبـــح هـا، لبـخند هـا، آوازهـــا
ای خــــطوط چهــــره ات قـــــــرآن من
ای تـو جـان جـان جـان جـان مـن
با تـــو اشــــعارم پـر از تــو مــی شـود
مثنوی هایـم همــه نو می شـود
حرفـهایـم مــــرده را جــــان می دهــد
واژه هایـم بوی بـاران می دهـــد
مولانا
میدانے...
بعضے ها را هرچه بخوانے...
خسته نمے شوے...!
بعضے ها را هر چه گوش کنے...
عادت نمے شوند...!
بعضے ها هر چه تکرار شوند...
باز بکر و دست نخورده اند...!
دیده اے...؟
شنیده اے...؟
یک کلام : بعضے ها بینهایت اند......!!
عالی بوذ بسی مرسی شدم
و خداوند
روز اول آفتاب را آفرید
روز دوم دریا را آفرید
روز سوم صدا را آفرید
روز چهارم رنگ ها را آفرید
روز پنجم حیوانات را آفرید
روز ششم انسان ها را آفرید
و روز هفتم
خداوند اندیشید دیگر چه چیزی را نیا فریده است
پس تو را برای من آفرید
خیلی زیبا بود مرسی شدم
سلااااااااااااااااااااااااااام
عاقا کاری نداروم جز ارادت
دوستت داررررررررررررررررررررم
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
فدات مدات بشم
منم میدوستمت
مولانا رو دوست دارم...
مرسی
میدونم مرسی شدم شدید شدید
وبت خیلی زشته
مچکرم از لطفت