هی میگن تو فعالبت نمیکنی
شما قضاوت کنید...
اولا ک میخوابم تازه شم از خواب بیدار میشم
صبحونه ک نه ولی ناهار صبحونه میخورم
دست و صورتم نمیشورمیکسره دوش میگیرم ..مسواک ک خیلی سخته میزنم
آرایش و مو شونه کردن لباس پوشیدن
شوکولات میخورمبعدش بستنی
پای تی وی یا لب تاپ میشینم کلی با برو بچ کامنت باری میکنم
یا مهمونی و با دوستان دور هم جمع شدن
میوه میخورم پفیلا میخورم و بعدش یه لیوان شیرقهوه
خسته ک شدم میشنم شام اول و میخورم بعد دوباره پای تی وی یا نت
شام دوم و ساعت 3 نیمه شب میخورم و پای نت میشینم یا زورو نیگاه میکنم
بقیه اش و دیگه نمیگم عاخه خیلی فعالیت میشه دیگه خسته میشم از این همه فعالت
حالا عباس کچل چکار میکنه یه کار خونه و یه کم کار بیرون
یه مقدارم پیاده روی میکنه هی میگه خیلی فعالیت دارم
من و تو قصه ی یک کهنه کتابیم . مگه نه؟
یه سوالیم ، یه سوال بی جوابیم . مگه نه؟
یه روزی قصه ی پرغصه ی ما تموم میشه
آخرش نقطه ی پایان کتابیم . مگه نه؟
پشت هم موج بلا میشکنه و جلو میاد
وای بر ما که رو آب مثل حبابیم . مگه نه؟
کی میگه ما با همیم ، ما که با هم جفت غمیم
دو تا عکسیم و به زندون یه قابیم . مگه نه؟
ای خدا ابر محبت چرا بارون نداره
آسمون خشکه و ما تشنه ی آبیم . مگه نه ؟
کار دنیا رو که چشمم دیده بود گفت به دلم
ما دو تا پنجره ی رو به سرابیم . مگه نه . مگه نه ؟
اگه تا دامن خورشید خدا هم برسیم
آخر از بوسه خورشید کبابیم مگه نه؟
بیژن سمندر...عشقه والابوخودا