شوخی

 من بعضی وقتا شوخی های خر بووووووووووووق میکنم....


مثلا میرم گوشه دیواریا توی آسانسور تا در و باز میکنن یه پخ بلند و دیگه ....




اول فضای خونه ...جنوبی ..یه سری پله به طرف بالا ویه سری پله به طرف زیر زمین..


دوم دوستم قد بلند هیکلی ورزشکار.....شوهرش قدبلند ولی رو فرم...



یه روز شوهرش میاد مث من شیطونی بکنه و زنش رو بترسونه که پشت در می ایسته تا دوستم مهشید میاد تو یهو صدا در میاره که نگهان مهشید بی اینکه نگاه کنه فک میکنه دزده یه مشت و لگد نثار شوهریش میکنه و اون بدبخت از بالای پله ها قل میخوره تو زریر زمین بیچاره


آخه بیچاره چی شد  حالا خیالم راحت شد که آپ کردم برم دیگه صبحه بخوابم روز خوش


آدم بشو نیستم بخدا

یعنی

عشق یعنی با تو گشتن هم کلام
عشق یعنی انتظار یک سلام
عشق یعنی دست های رو به دوست
عشق یعنی مرگ در راهت نکوست
عشق یعنی شاخه ای گل در سبد
عشق یعنی دل سپردن تا ابد






نه از مهر ور نه از کین می نویسم
نه از کفر و نه از دین می نویسم

دلم خون است ، می دانی برادر
دلم خون است ، از این می نویسم