ساقیا برخیز تا هنگامه ای بر پا کنیم
آتشی در جان این عشاق بی پروا کنیم
جامی از آن باده ی گلگون به کام ما بریز
تا خیال آسوده امشب از غم فردا کنیم
یا که از آن ساغرلبهای دُرد آلود خویش
چرعه ای ده تا دوای این دل رسوا کنیم
مطربا بنشین بزن چنگی به چنگ دلفریب
تا ز شور دلکشت عشّاق را شیدا کنم
مهلتی ای پیر مجلس تا زخیل مهوشان
شادی خلوت نشینان نو گلی پیدا کنیم
ای صنم بنشین به هر مویت شکایت سر کنم
باید امشب راز قلب خویش را افشا کنیم
بهر اندوه فراق خویش و بهر رنج اشتیاق
شاید ار از چشمه ی دل دیده را دریا کنیم
چشم ما خوناب شد تا در جدال قلب تو
کارگر این سوزن مژگان به آن خارا کنیم
امشب است آن شب که دور از ناله ی مرغ رها
چشم بر چشمان زبان عشق را گویا کنیم
شعر از رها (محسن علی بیگی)
اینم بخاطر اسم هنگامه اولش بود انتخاب کردم والابوخودا
تنهـــــــایی های من دو نفـــــــره است ...
یـــــــــا با ا ـو
یـــــــا با خیـــــال ِ ا و ...
این و زهرا برام نوشته بود خیلی خوشم اومد منم برای خودم نوشتم
به به دست زهرا درد نکنه با این کامنت زیبایی که برات توی پست قبلی نوشته و خودتم توی این پست نوشتی
خودمم اول شدم با اینکهsms هی داره کامنت میزاره اما نمیدونم چرا توی پست جدید کامنت نمیزاره پس خودم اول
آپلین آپلین اولم که شدی بوس سفت به خودم
ای باباچراخبرم نکردی!
حافظادزدشعراتوبگیرکه تادوروزدیگه مردم بجای اینکه بگن فال حافظ زبونم لال میگن فال هنگامه!!!!
ببین هنگامه خانم سوم شدم مدال برنزرو ردکن بیاد!!!
خوب خودت باید رفرش کنی نه من
اینکه فال حافظ نی بوخودا برای محسن علی بیگی هست دوست جدیدم
اینم بد نی بگن فال هنکامه خوشم اومد مرسی شدم
بااووووشه وایسا تا بیاد ..........
پ با این حساب من دوم شدم...صباح الخیر
یونس جان اولی تو همیشه
صب شما هم بخیر میشه ترکی بگی یاد بگیرم
زیبا بود.
چند وقته کار دارم سر نمیزنم ببخشید......دستم داغون شده...خیلی سخته این خونه تکونی
مرسی
الهی بگردم خوب این شوشوت به چه دردی میخوره عاخه عزیزم
هنگامه ی طور
من عاشق گمراهم از وسوسه دورم کن
غایب شده ام از تو سرمست حضورم کن
از بسکه سیهکارم شب از نفسم زاید
ای شمس و قمر از تو سر چشمه ی نورم کن
شیطان غرورم من از قریب تو دورم من
تا سجده کنم بر گل خالی ز غرورم کن
من معصیت آلودم باید که جزا بینم
ر چنگ عذاب اما از لطف صبورم کن
گه گه قبسی رخشد در خلوت تاریکم
تا خیره شود موسی هنگامه ی طورم کن
مهرم تو و نورم تو جنت تو و حورم تو
من از تو تو را خواهم دلکنده ز حورم کن
در شعرم اگر شوریست از قبض تو می بینم
ای مستی شعر از تو سرمست شعورم کن
ای روشن ناپیدا من بنده ی مهجورم
تا قرب تو را یابم از وسوسه دورم کن
مرسی شادی خواهری که شعر هنگامه دار برام کامنت گذاشتی والابوخودا مرسی شدم شدید شدید
کافه چی هم ب دردای خود میخندید...
ب قهوه های همیشه جوشیده اش!
ب مشتری های تلخ تر از قهوه های سرد شده روی میز...
ب " تــــ و" یی ک با همان تلخی دردت را سر کشیدیو قورت دادی!
عشق تلخه خیلی تلخ تر از قهوه عزیزم
وای بحالی که طرفشم تلخ باشه
سیلام هنگامه جونم خوفی؟مرسی که اومدی.گل
خو اینقدر عباس اقارو اذیت نکن براش چایی بیار خو
سیلااااااااااااااااام ستاره ی شیطون
خواهشات بوخودا
میخوام بکنمش عباس کچل خودمه خو
خودم میدونم محسن علی بیگیه!!!
ماشالاسفارشی هم میخونه فقط واسه خودتون!!!
جان من ازش بخواه یکی ام واسه من بخونه!!
بعدش یه فال هم ازکتاب فال خودت برام بگیر!!!
فقط ارزون حساب کن مشتریشیم!!!
میدونم که اسمش و خوندی میخواستم اذیتت کنم پسر
آره دیگه بخاطر دوستی میتعریفه خو
باشه یه فال برات میزنم البته توی وب خودت مینویسم اینجا خانواده نشسته نمیشه عاخه خیلی خوب در اومد
گر یار چنین سرکش و عیار نبودی
حال من بیچاره چنین زار نبودی
گر عشق بتان خنجر هجران نکشیدی
در روی زمین خوشتر ازین کار نبودی
از شادی من خلق جهان شاد شدندی
گر بر دل من بار غم یار نبودی
از بادهٔ من خلق جهان مست بدندی
در روی زمین یک تن هشیار نبودی
گر یار گذر بر سر بازار نکردی
هنگامهٔ ما بر سر بازار نبودی
هر زاهد خشکی نفس از عشق زدندی
گر یار چنین سرکش و خونخوار نبودی
زلف تو اگر دعوت کفار نکردی
امروز کس لایق زنار نبودی
گر یار نمودی رخ خود را به همه خلق
اندر دو جهان همدم عطار نبودی
قشنگ بود مرسی
عکسه منو کشته...........
پس الان مردی هاااااااا
منم عاشق شعرایی هستم که توش شهاب داره
حالا ملا لغتی هم تو شعرش داشت خوبه!!
اون مصراع بهر اندوه فراق خویش و بهر رنج اشتیاق فکر کنم بهر دومی اضافه ست نه؟!
مصراع آخر آخری رو هم نمی تونم بخونم اون چشمان سکته داره شاید هم درست باشه این رو مطمئن نیستم
از همه اینا که بگذریم شعرش واقعا قشنگ بود عجب دوست شاعری از طرف من بگید کارت بیسته پسر
باشه یکی برات پیدا میکنم
ملا لغتی نمیدونم هست یا نه
بهش میگم شایدم من اشتب کردم برسی میکنم
اینم بهش میگم خیلی خوشجال میشه دفعه قبل هم بهش گفتم چی گفتی اولش رفت تو هم و وقتی گفتم که آخرش چی گفتی خوشش اومد بسیار
سلام.
شعر جلبی بود...
دیدی حالا مو از آخر اول شدم دست sms هم از پشت بستم.
جام طلای بده بیاد
والا بوخودا.به سید عباس
سلام خوبه شما هم یاد بگیری شعر بگی یا حداقل کش بری
جام طلا برای آخرین نفره بوخودا
آاووووووووووو.
وولک مو خودم ،آقام،ننه آقام،آقا آقام)یعنی پدر بابام(،ننم،ننه ننم)یعنی ننه مامام(، خلاصه همه جدو آبادمون شاعر بودن.
باور نمیکنی همsmsهست هم 118هست.
ولی جدی هممون شاعریم
پس یه شعر خودت و بده آپ کنم به سید عباس قسم
118 هم گفت یه همچین شماره ای ثبت نشده
من بمیرم چی به تو میرسه؟؟؟؟
چرا ارزو داری منو بکشی؟
من به این خوبی
خو خودت یادم دادی منم به زنت یاد میدم
بیچاره عباس کچلم از دست رفت همه اش تقصیر راهنمایی های تو بود
ببینم تو کجات خوبه
وااای هنگامه جونم چقدر این شعر قشنگ بود و به دلم نشست. با اجازت میخوام بذارمش تو وبلاگم..
خیلی ازش لذت بردم..
خیلی پر از احساس بود
آره منم خیلی دوس دارمش...بزار عزیزم خیلی هم خوبه
مرسی شددم بوس سفت
سلام عزیزم ممنون ک بهم سر زدی و نظر گذاشتی.با چه اسمی بلینکمت؟
سلام عزیزکم خواهش میکنم
با هر اسمی که دوست داری اصل دوستی من و تو هست گلم
سلام شهاب آقای نویسنده ازش پرسیدم که بهر دوم زیادی هست .آیا؟ گفت نه چون اگه نداشته باشه وزن شعر خراب میشه والاوخودا و ازت بسیار تشکر کرد که از شعرش انتقاد و تعریف کردی .چون من نوشته ی شما را براش خوندم