شعر

این شعر را خیلی دوست دارم قبلا هم آپیدم خوب دلم میخواد چکار کنم بعد چک هم کردم دیدم شهاب کامنت نداره که بره دزده بیاره خیالم راحت شد والابوخودا


هیچ کس از حال ماپرسید ؟نه


هیچ کس اندوه مارا دید ؟نه


هیچ کس چشمی برایم تر نکرد


هیچ کس یک روز بامن سرنکرد


هیچ کس اشکی برای ما نریخت


هرکه با ما بود از ما می گریخت


چند روزی هست حالم دیدنیست


حال من از این آن پرسیدنی است


گاه بر روی زمین زل میزنم 


گاه بر حافظ  تفعل می زنم


حافظ دیوانه فالم را گرفت


یک غزل آمد که حالم را گرفت


مازیاران چشم یاری داشتیم


خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم


می رسد روزی که بی هم می شویم


یک به یک از جمع هم کم می شویم


می رسد روزی که ما  در خاطرات


باعث خندیدن و غم می شویم


که گاهی یاد مان کن ای رفیق


می رسد روزی که بی هم می شویم


خوب حالا برم لالاعاخه خوابم نیمه ست والابوخودا صبح زود بیدار شدم شب خوووووووش

عاشقانه های هنگامه

زنگ میزنم میگویم دوستت دارم و قطع میکنم

شب پیامی از گوشی من فرار میکند و به گوشی او میرود

نوشته دوستت دارم

جوابش ((بس که خری)) حسابی بهم میچسبد :)


وای چه رومانتیک بود مگه نه............بخصوص این جمله..خ ر ی خیلی عالی اومده والابوخودا

.................................................................................................



اما این اشعار یا نوشته عاشقانه را ببینید و لذت ببرید والابوخودا



اشعار سپید عاشقانه

قبول نیست بانو

این طور قبول نیست بانو


یا غلاف کن


یا چشمانت را زمین بگذار


دست خالی بجنگیم


آمده بودم بگویم :


” دوستت دارم “


همین.



                                                                      شهریار شفیعی