شعر داریوش

رو می کنم به آینه رو به خودم داد میزنم. ببین چقدر حقیر شده اوج بلند بودنم...!

رو می کنم به آینه من جای آینه میشکنم . رو به خودم داد می زنم این آینست یا که منم..!

منو ما کم شده ایم . خسته از هم شده ایم.بنده خاک / خاک ناپاک  خالی از معنای ادم شده ایم..!

رو می کنم به آینه رو به خودم داد میزنم. ببین چقدر حقیر شده اوج بلند بودنم...!

دنیا همون بوده و هست. حقارت از ماو منه و گرنه پیش کائنات زمین مثل یک ارزنه...!

زمین بزرگو باز نیست . دنیای پر رمزو راز نیست... به هر طرف رو می کنم راه رهایی باز نیست..!

دنیا کوچکتر از اونه که ما تصور می کنیم .فقط با یک عکس بزرگ چشمامونو پر می کنم..!

به روز ما چی اومده......! منو تو خیلی کم شده ایم......!

پاییز چقدر سنگینی داشت که مثل ساغه خم شده ایم............!



اینم ی شعر دیگه ی داریوش بخاطر بی سوژه موندن


خداییش ب روم نیارید هااااااااااا

نظرات 1 + ارسال نظر
افق چهارشنبه 12 تیر 1392 ساعت 02:12 ب.ظ http://ofogh7.blogsky.com/

بدون سوژه هم خوب می نویسی
به من هم سر بزن

مرسی شدم شدید شدید

خیلی وبت جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد