پنبه و جیک جیکو

 

 دیشب با عباس کچل رفتیم بیرون جاتون خالی فالوده و بستنی خوردم  منم بی جنبه اینطوری

 

قابل توجه کسانی ک با خانم همسایه میرن شهر بازی من و نمیبرند 

 

تا عباس کچل رفت سفارش بده من ی ماشین دیدم ک دوتا دختر توش نشستن  

 

و دوتا سگ خمشل دستشون بود خدایییش سگها از دخترا خوشگل تر بودندی 

 

منم حساس پریدم دم ماشین با هاشون بازی کردم دخترها اینطوری شدن  

 

چون اکثر خانمها از سگ میترسن  ایییییییییشششششششششش 

 

خوب منم هوس حیوان داشتنم باز گل کرد  رفتم دم مغازه پسر همسایه روبرویی  

 

بهش گفتم آآآقا محسن میشه جوجوهاتو ن امروز بیان خونه ی ما مهمونی   

 

ایشون هم چون خیلی خیلی فهمیده بود گفت بععععععععععله

 

 

  حالا فنج های آقا محسن مهمون من هستند و دارم ازشون پذیرایی میکنم 

 

و امشبم اجازه داد خونه ی ما بخوابن   چقدر گدشت کرد والابوخودا

 

 

تازه کلی هم با هم رقص جیک جیک میک بیک کردیم خیلی خوش گذشت بهم 

 

اما نمیدونم چرا پنبه و جیک جیکو هر وقت من براشون میخونم اینطوری میشن  

 

پنبه و جیک جیکو اسمی ک من روشون گذاشتم خودشون اسم نداشتن 

 

الانم ک حتما حس من کاملا مشهوده دارید میبینید ک من چطوری شدم

نظرات 43 + ارسال نظر
عاشق یک لحظه نگاهت سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 06:04 ق.ظ http://rahmat14.blogfa.com

نامه ای عاشقانه از دکتر علی شریعتی

باتو،همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند

باتو،آهوان این صحرا دوستان همبازی من اند

باتو،کوه ها حامیان وفادارخاندان من اند

باتو،زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می خواباند

ابر،حریری است که برگاهواره ی من کشیده اند

وطناب گاهواره ام را مادرم،که در پس این کوه هاهمسایه ی ماست در دست خویش دارد باتو،دریا با من مهربا نی می کند

باتو، سپیده ی هرصبح بر گونه ام بوسه می زند

باتو،نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می زند

باتو،من با بهار می رویم

باتو،من در عطر یاس ها پخش می شوم

باتو،من درشیره ی هر نبات میجوشم

باتو،من در هر شکوفه می شکفم

باتو،من درمن طلوع لبخند میزنم،درهر تندر فریاد شوق میکشم،درحلقوم مرغان عاشق می خوانم در غلغل چشمه ها می خندم،درنای جویباران زمزمه می کنم

باتو،من در روح طبیعت پنهانم

باتو،من بودن را،زندگی را،شوق را،عشق را،زیبایی را،مهربانی پاک خداوندی را می نوشم

باتو،من در خلوت این صحرا،درغربت این سرزمین،درسکوت این آسمان،درتنهایی این بی کسی،

غرقه ی فریاد و خروش وجمعیتم،درختان برادران من اند و پرندگان خواهران من اند وگلها کودکان من اند و اندام هر صخره مردی از خویشان من است و نسیم قاصدان بشارت گوی من اند وبوی باران،بوی پونه،بوی خاک،شاخه ها ی شسته، باران خورده،پاک،همه خوش ترین یادهای من،شیرین ترین یادگارهای من اند.

بی تو،من رنگهای این سرزمین را بیگانه میبینم

بی تو،رنگهای این سرزمین مرا می آزارند

بی تو،آهوان این صحرا گرگان هار من اند

بی تو،کوه ها دیوان سیاه و زشت خفته اند

بی تو،زمین قبرستان پلید و غبار آلودی است که مرا در خو به کینه می فشرد

ابر،کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده اند

وطناب گهواره ام را از دست مادرم ربوده اند و بر گردنم افکنده اند

بی تو،دریا گرگی است که آهوی معصوم مرا می بلعد

بی تو،پرندگان این سرزمین،سایه های وحشت اند و ابابیل بلایند

بی تو،سپیده ی هر صبح لبخند نفرت بار دهان جنازه ای است

بی تو،نسیم هر لحظه رنج های خفته را در سرم بیدار میکند

بی تو،من با بهار می میرم

الان دارم دق مرگ میشم شدید شدید ....

عاخه یکی بیاد این حرفها را یاد عباس کچل بده خوب

نگار سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 10:23 ق.ظ http://respina94.blogfa.com/

بله بله...
ولی من حتی تصورش رو هم نمی تونم بکنم...به طرز عجیبی از حیوون ها می ترسم

نترس من کتی و وقتی داشتم خیلی خیلی باهاش راحت بودم و بهش وابسته شده بودم ک وقتی مرد انگار عباس کچل مرده اینقدر ناراحت شدم

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:00 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

ووووی دوتا مرغ عشق که برن فالوده خوری خوب نتیجشم میشه مهمون مرغ عشق داشتن دیگه

مرسی خواهری از تعریفت ازم خیلی ذوقیدم الان کاملا مشهوده مگه نه

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:01 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

تمام شد....

بجز این اشکها چیزی برای باختن ندارم!

بریزم به پایت میمانی؟

نمیمونه خواهری بدرد نمیخورن بزار برن تنهایی خیلی بهتره

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:17 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

مُـرده آن اسـت کـه احـسـاس نـدارد…
مــا امّـا …مُـرده تـریــم …
احـسـاس داریـم …
او را کـه مـیـخـواهـیـم نــداریـم!!!

میخرم برات خواهری

منم اونی ک میخوام ندارم

شادی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 01:27 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

خــدایـــــا:

بُـت بود، بـُـت شکـن فــرستادی !!!

مــن پر از بغــضم ،

بغـض شکـن هــم داری؟؟؟

نداره من زودتر ازش پرسیدم

مانا سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 04:02 ب.ظ http://www.mana99.blogfa.com

خدایا تو چقد زود زود آپ میکنی

ی زبوووووووووووووون بزرگ بزرگ

مانا سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 04:03 ب.ظ http://www.mana99.blogfa.com

نه البته خب خیلیم زود زود نیست

چی زود آپ میکنم قدیم تر ها هر شب می آپیدم والابوخودا

مانا سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 04:03 ب.ظ http://www.mana99.blogfa.com

در چنین مواقعی باید بگی من و این همه خوشبختی محاله

من و این همه ....نمیشه بگم چون جوجوهای آقا محسن و پسش دادم از ترس ستاره ک نکشتشون

مانا سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 04:04 ب.ظ http://www.mana99.blogfa.com

منم از این جوجو زردا داشتم ولی ازش عین جن میترسیدم یه بار رفتم انداختمش جلوی پیشی!
نمیدونم چی شد که بعد از اون ندیدمش

ای تو ..... جلوی پیشی ملوسه انداختیش

خوبه تو را جلوی قصاب مجله بندازیم

مانا سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 04:05 ب.ظ http://www.mana99.blogfa.com

کی با زن همسایه میره بیرون دغیغا
من متوجه این تیکه نشدک1

حمید با خانم همسایمون دوست شده میرن شهر بازی من و نبریدن

مانا سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 04:06 ب.ظ http://www.mana99.blogfa.com

عاغا ما هم فالوده و بستنی میخاااااااااااااااااایم

بیا با هم بریم بخوریم امشب باااوووشه

مانا سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 04:07 ب.ظ http://www.mana99.blogfa.com

چه اسمایی هم انتخاب کردی
میذاشتی مانا و هنگامه چون مث خودمون بلا بودن

نه بابا خیلی عوشولو بودن مث من تپل نبودن

وای نمیدونی مانایی چقدر ناز بودن

علی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 04:56 ب.ظ

ﻫﻴﭻ ﺩﺧﺘﺮﻱ ﻧﻤﻴﻴﺎﺩ ﺳﻤﺘﻢ
.
.
.
.
.
.
ﭼﻮﻥ ﻫﺮ ﺩﺧﺘﺮﻱ ﻣﻨﻮ ﻣﻴﺒﻴﻨﻪ ﻣﻴﮕﻪ ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ
ﺧﻮﺷﮕﻠﻰ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﺬﺍﺑﻰ ﺣﺘﻤﺄ ﺻﺪ ﺗﺎ ﺩﻭﺳﺖ
ﺩﺧﺘﺮﺩﻭﺭﻭﺑﺮﺷﻪ ،ﻣﻨﻮ ﻣﻴﺨﻮﺍﺩ ﭼﻰ ﻛﺎﺭ
ﺍﻻﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﻴﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻟﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻮﻧﺪﻡ .

ایشالا دور و برت پر بچه بشه البته با مادرش

علی سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 05:05 ب.ظ

سرگذشت دو عاشق....

دختر :می دونی فردا عمل قلب دارم؟
پسر:آره عزیز دلم.
دختر:منتظرم می مونی؟
پسر رویش را به سمت پنجره ی اتاق دختر بر می گرداند تا دختر اشکی که از گونه اش می چکد را نبیند.
پسر:منتظرت می مانم.
دختر:خیلی دوست دارم.
پسر:عاشقتم عزیزم.
بعد از عمل سختی که داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می اورذ،به ارامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد.
پرستار:اروم باش عزیزم تو باید استراحت کنی.
دختر:ولی اون کجاست؟گفت که منتظرم می مونه به همین راحتی گذشت و رفت؟
پرستار در حالی که سرنگ ارامش بخش را به سرم او میزد گفت:مگر نمی دانستی؟او قلبش را به تو هدیه کرد.
دختر در حالی که گریه میکرد گفت:ولی چرا به من چیزی نگفت؟
پرستار:شوخی کردم رفت دستشویی الان بر می گرده!!!!!!!!!!!!؟؟؟

اون خط آخرش خیلی رومانتیک بود ...

کدوم؟

همون دستشویی

sheyda سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 08:06 ب.ظ http://www.ardi-sheyda.blogfa.com

از عجایب عشق!


تنها همان آغوشی آرامت می کند


که دلت را به درد می آورد

عالی بود مرسی شدم

sheyda سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 08:07 ب.ظ http://www.ardi-sheyda.blogfa.com

گآهی دِلــَت نــِمیخوآهــَد . . .؛

دیــروز رآ بِه یآد بــیآوَری . . .؛

اَنگــیزه ای بــَرایِ فــَردآ هـَم نــَدآری . . .!!!
...
وَ حآل هــَم کِه . . .؛

گآهی فــَقــَط دِلــَت میخوآهــَد . . .؛

زآنوهایــَت را تــَنگ دَر آغوش بــِگیری . . .؛

وَ گوشــِه ای اَز گوشــِه تــَرین گوشـِه ای کِه می شــِنآسی . . .؛

بــِنـِشینی وَ فــَقــَط نــِگآه کــُنی . . .!!!

گآهی دِلگــیری . . . ؛

شآیــَد اَز خودَت.

نچ از روزگار نامرد دلگیرم از خودم چرا؟؟

خیلی زیبا بود مرسی شدید

ناهید سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 09:02 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com/

سلااااااااااااااااام آجی جووووووووووونم الهی قربونت برم نفسم دلم برات تنگ شده بود همه کسم

سلاااااااااااام آجی جووووون خودم بپر بغلم ک خیلی دوست دارم والابوخودا ی بوسسسسسسسسس سفت

ناهید سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 09:02 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com/

هرگزفراموش نخواهم کرد
که برای داشتن تو ،دلی رابه دریا زدم که از آب ،
واهمه داشت . . .

ناهید سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 09:04 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com/

هرگزفراموش نخواهم کرد
که برای داشتن تو ،دلی رابه دریا زدم که از آب ،
واهمه داشت . . .

هههععععععععععععععععععععععی

ناهید سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 09:05 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com/

به سلامتی اونایی که، عزیزم، عشقم، نفسم، زندگیم گفتناشون از رو تکیه کلام نیست، مخاطب خاص دارن

آآآآآجی جوووووووووون مخاطب خاص تو کیه بهم یواشکی بگو

ناهید سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 09:06 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com/

در فراق دوریت اهنگ قلبم در غم است ؛ بیصدا میخندم اما روزگارم درهم است

مرسی شدید

ناهید سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 09:08 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com/

حرفهای زیادی بلد نیستم
من تنها یاد تو را دارم
از عشق چیزی نمی دانم
اما دوستت دارم
کودکانه تر از آنچه فکرش را بکنی

خیلی خیلی بسی زیبا بود

ناهید سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 09:12 ب.ظ http://pasargadn7.blogsky.com/

در دوری لذتی است که در با هم بودن نیست
چون در با هم بودن ترس از فراق است و در دوری شوق دیدار . . .

عالی بود آجی جوووونم

شهاب سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 09:21 ب.ظ

سلام هنگامه خانم
ممنون که سر زدین اون وب منچستر
خوب من که گفتم یه بار از سگ خونگی آپارتمانی متنفرم... انقدر وق میزنه نمی ذاره بخوایی... ....ولی دوس دارم مثلا باغی چیزی باشه توش سگ ول کنیم
فنچ هم خوبه خوشگله فقط خیلی کوچولوئه...

سلام شهاب خان ببینم مگه تو دیگه اون وب نیستی بخدا گیج شدم

سگ وفنج و بیخیال آدرسی بهم بده ک خودت اونجا باشی پسر خوب

خودم سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 10:24 ب.ظ http://bitaaloq.blogfa.com

سلام.از کافی نت به روز کردم.

اووووه یس

خدمت میرسم حتما

یعنی الان رسیدم

یادم تورافراموش... چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 01:50 ق.ظ

من ازسگ میترسم ولی خب میدوسم شون خیلی این سگ پشمالوهانازن درموردجوجوهم بایدبگم من عااااشق شونم البته بچه بودم دوسه تاداشتم که زیردست وپام له شدن

عه قرار نبود ک بترسی

پشمالو مث جسی و تونی خیلی خمشلندی من عاشقشم از عباس کچلم بیشتر دوسشون دارم

ای شیطون توووو هم ....

له کردی..زبون بزرگ بزرگ

شادی چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 02:46 ق.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

بی صبرانه در انتظارم تا ، زمان سالخوردگی ام فرا برسد !

شاید عشق پیری چیز دیگری باشد ...

عشق پیری گر بجنبد سر ب رسوایی زند خواهری

سرباز چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 09:26 ق.ظ http://mylifedays.blogsky.com

منم سگ دوست دارم. ولی تا حالا بازی نکردم باهاشون. فقط یه بار داشتن گازم میگرفتن...

اگه سگهای رضا را ببینی از سگ وحشت میکنی اندازه ی یک خرس و شیر هستند من میخواستم با یکیشون دوست بشم دو ماه طول کشید اونم با خودش بودم وگرنه تکی بودم میخوردنم

بیا یکی از اونها را امتحان کن اون وقت دیگه سرباز نداریم

ســــــلــــــطــــــان 99 چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 05:03 ب.ظ http://sooltan99.blogfa.com

ﻳﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﮔﺮ ﺷﺎﺧﻪ ﮔﻠﻲ ﺭﺍ ﭼﻴﺪﻳﻢ ...

ﻭﻗﺖ ﭘﺮ ﭘﺮ ﺷﺪﻧﺶ ﺳﻮﺯ ﻭ ﻧﻮﺍﻳﻲ ﻧﮑﻨﻴﻢ ....

ﻳﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺳﺮ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﻋﺸﻖ ...

ﺟﺰ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻝ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺩﻋﺎﻳﻲ ﻧﮑﻨﻴﻢ ....

ﻳﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﻄﺎﻳﻲ ﻧﮑﻨﻴﻢ ....

ﮔﺮﭼﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺷﮑﺴﺘﻴﻢ ﺻﺪﺍﻳﻲ ﻧﮑﻨﻴﻢ ....

ﻳﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﮔﺮ ﺧﺎﻃﺮﻣﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪ

ﻃﻠﺐ ﻋﺸﻖ ﺯ ﻫﺮ ﺑﻲ ﺳﺮ ﻭ ﭘﺎﻳﻲ ﻧﮑﻨﻴﻢ

واقعنی گل گفتی این بیت آخرش و مرسی شدید

ســــــلــــــطــــــان 99 چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 05:06 ب.ظ http://sooltan99.blogfa.com

خدایــــا ....
اینقـــدر بهــم ظرفیــت بــده ؛
که نعمـــت هــایی که از روی بخشنــــدگی ات بهــم میــدی ,
به پای لیــاقت خودم ننـــویسم ... !!!

بنویسیم چیزی نمیشه خدا بزرگتر از این حرفاست

ســــــلــــــطــــــان 99 چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 05:07 ب.ظ http://sooltan99.blogfa.com

از فکر من دور نیستی
همیشه در جایی از ذهنم تو را بخاطر دارم
همیشه خاطراتمان را؛ هرچند کوتاه, ورق می زنم
همیشه هستی
اما
دستانت دستانم را لمس نمی کنند
و این خود یعنی تنهایی...

عالی بود بسی

ســــــلــــــطــــــان 99 چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 05:09 ب.ظ http://sooltan99.blogfa.com

ﻧﻤــﯽ ﺩﻭﻧـﻢ ﭼﺮﺍ؟!
ﺍﺯ ﻭﻗﺘــﯽ ﮐﻪ ﯾـــﺎﺩﻡ ﻣﯿـــﺎﺩ ..
ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿـﮕـــﻢ " ﺩﺭﺳــﺖ ﻣﯿﺸــــــﻪ " ...

درست میشه باور کن

sheyda چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 06:08 ب.ظ http://www.ardi-sheyda.blogfa.com

_________♥♥♥♥♥♥♥♥__________♥♥♥♥♥♥
_______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥_______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥_♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_________♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
____________♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
______________♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_________________♥♥♥♥♥♥♥♥♥
__________________♥♥♥♥♥♥
___________________♥♥♥♥
___________________♥♥
__________________♥♥
_________________♥
_______________♥
____________♥♥
__________♥♥♥
_________♥♥♥♥
_______♥♥♥♥♥♥♥
_______♥♥♥♥♥♥♥♥
________♥♥♥♥♥♥♥♥
__________♥♥♥♥♥♥♥♥
____________♥♥♥♥♥♥♥
_____________♥♥♥♥♥♥
_____________♥♥♥♥♥
____________♥♥♥♥
_________♥♥♥♥
آپــــــــــــــــــمـــــــ
آپــــــــــــمــــ
آپــــــــ

ااووووووومدم

حمید چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 06:50 ب.ظ http://www.nursing89.mihanblog.com

سلام خوبی؟باشه هنگامه دفعه بعد میبریمت که سوار اژدها شی بترسی بهت بخندیم با خانم والده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
باید بیای به این آدرس و ثبت نام کنی بعد بهم خبر بده ثبت نام که کردی
ن رسمی که نیست همش اراجیفه

سلام حمیدخان مرسی شدید من خیلی دوست دارم و اصلن نمیترسم

ب کدووم آدرس خوب آدرسش و نزاشتی

شادی چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 07:17 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

قشنـگـتــرین عشــق

نگــاه مهــربـــان خــداونـــد بـه بنـدگـانـش اســت

زنـــدگــی را بـــه او بســــپار،

و مطـمئـــن بـــاش که تــا وقتـــی کــه پشتــت بــه خـــدا گــرم اســت

تمـــام هــراس هـــای دنیـــا خـنـــده دار اســت...

مرسی خواهری خیلی دلم برات تنگیده بود بوووووووووس

مانا چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 11:58 ب.ظ http://www.mana99.blogfa.com

حست کاملا مشهـــــوده

خوشحالم میفهمی درک میکنی

مانا پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 12:12 ق.ظ http://www.mana99.blogfa.com

نه بابا هیچکدومش نیست!

یکی باید باشه

حبیبه پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 10:05 ق.ظ http://habbebhe.blogfa.com

سلووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووم
خو منو دعوت کن بیام برات چه چه بزنم خخخخخخخخخبااون صدای نکره صدای نکره خخخخخخخخخ
همسایه هاتون تحریمم میکنن خخخخخخخخ

سلاااااااااااااااااام

بیا ببینم صدای کدوممون نکره تر ولابوخودا

همسایه ها را وللش عادت دارند

zahra پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 12:16 ب.ظ

این روزها...دلم...اصرار دارد فریاد بزند ....!
اما ....من جلوی دهانش را ...میگیرم...!
وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد ...!
این روزها من...
خدای سکوت شده ام ...!
خفقان گرفته ام....
تا...
آرامش اهالی ِ دنیا .... خط خطی نشود....!!!!

مرسی زهرا خیلی خیلی قشنگ بود

علیرضا یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 04:02 ق.ظ http://2215171.blogsky.com

باور کن گلم
“من” تنهاترین ضمیر دنیاست و “ او ” خوشبخت ترین ضمیر دنیا
چون “ تو ” را دارد . .

عالی بود نوشته ی انتخابیت

مصطفی یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 12:06 ب.ظ http://ma-kh.blogfa.com

سلام هینگامه همشهری خوبی مادربزرگ

بیا به این وبلاگم
لینکش نکن نمیخوام کسی بفهمه من خودم اخر مافیام
ادرسشو برات گذاشتم

عه عه مافیا خو انگار همشهری بودنم ی مزایا داره

مصطفی یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 12:13 ب.ظ

چقدر این اقا محسن فهمیده بود واقعان که جوجوهاشو داده به هنگامه که با خودش ببره

خیلی خیلی فهمیده بود ک گذاشت شب خونهمون بخوابن زبون بززرگ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد