شعر ربوده شده از حافظ

اینم ی شعر عاشقانه ی دیگه از حافظ


ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست


منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست


شب تار است و ره وادی ایمن در پیش


آتش طور کجا موعد دیدار کجاست


هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد


در خرابات بگویید که هشیار کجاست


آن کس است اهل بشارت که اشارت داند


نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست


هر سر موی مرا با تو هزاران کار است


ما کجاییم و ملامت گر بی‌کار کجاست


بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش


کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست


عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو


دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست


ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی


عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست


حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج


فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست


حالا هر کی خبر داره ک کجاست اطلاع بده تا مژدگانی خوبی دریافت کنه

نظرات 64 + ارسال نظر
هنگامه شنبه 9 آذر 1392 ساعت 12:16 ق.ظ

خودم بزنم اوووول

قرار بود غمم را به عشق چاره کنی

نه این که این دل خون را هزار پاره کنی

روا نبود که من در میانه خاک شوم

کنار گود تو بنشینی و نظاره کنی

دلم کنار نمی‌آید این جدایی را

نمی‌شود به همین راحتی کناره کنی

قرار بود که حافظ به خنده باز شود

نه این که اشک بریزی و استخاره کنی

مباد خرمن مویت ز اشک خیس شود

مباد دامن شب را پُر از ستاره کنی

"رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند"

نشد که فال بگیری و زود پاره کنی

MINA شنبه 9 آذر 1392 ساعت 11:27 ق.ظ

باران زیبا
گریه‌ی دسته‌جمعی ابرهاست!
تا به حال تکه ابری را دیده‌اید
که گوشه‌ی آسمان
تنهایی ببارد؟!
من اما گوشه‌ای از زمین
ابری می‌شناختم
که وقتی از سر بچگی پرسیدم
"بابا آناناس چه مزه ایه؟!"
در تنهایی خلوتش
چکه چکه
آب شد...!
.

مجتبی شنبه 9 آذر 1392 ساعت 01:15 ب.ظ http://p30tools.blogsky.com/

تو چون سپیدهء سحر دمیدی
به شام من در عین نا امیدی
تو حرمت پاک مقدساتی
مژده ای و تازه به من رسیدی
اسم تو با خط درشت و زرین
سر در هر گنبد و بارگاهه
اسم تو رو هر کی به لب نیاره
مرتکب بزرگترین گناهه
مرتکب بزرگترین گناهه
عشق تو یک شروع بی نظیره
برای قصه های عارفانه
من نباید اسم تو رو میبردم
با این ترانه های عامیانه
با این ترانه های عامیانه
تو روح تازهء نوشته هامی
همسفر تمام لحظه هامی
تو اولین طلوع بی غروبی
تو علت تمام گریه هامی
همیشه پاک و عاری از گناهی
برای من همیشه تکیه گاهی
تو ناجی بزرگ و من غریبی
نا بلد و مونده سر دو راهی
نا بلد و مونده سر دو راهی
ناجی من تویی نجاتم ببخش
فرصت تجدید حیاطم ببخش
سینهء من خالی از عشق و امید
عشق و امیدی به بساطم ببخش
عشق و امیدی به بساطم ببخش
تو روح تازهء نوشته هامی
همسفر تمام لحظه هامی
تو اولین طلوع بی غروبی
تو علت تمام گریه هامی
همیشه پاک و عاری از گناهی
برای من همیشه تکیه گاهی
تو ناجی بزرگ و من غریبی
نا بلد و مونده سر دو راهی
نا بلد و مونده سر دو راهی

متن ترانه ناجی شهره
اگر خود اهنگ برای دانلود خواستین بگین تا متن و اهنگ با هم بذارم

خیلی خیلی قیشنگ بود ب قول محمدحسین

اصرارش و برام بزار لدفن

عسل شنبه 9 آذر 1392 ساعت 01:20 ب.ظ

به به قالب عوض شده. سلام :)
خبر ندارم داشتم بهتون میگفتم

سلام عسل دختریم

برای تنوع عزیزم کاش میشد برای تنوع عباس کچلم عوض بشه

انگاری هیچ کس خبر نداره

حبیبه شنبه 9 آذر 1392 ساعت 02:09 ب.ظ http://habbebhe.blogfa.com

حافظ بابرادران محترم نیروی انتظامی اومدبازداشتت کنه خخخخخخخخخ

وای حبیبه کی من و فروخت

ک شنبه 9 آذر 1392 ساعت 02:54 ب.ظ http://roknabad1.blogfa.com

هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد





در خرابات بگویید که هشیار کجاست



^^^^^^^^^
سلام
ببخشید که کمتر سر میزنم
واقعا شعرش عااااالیه

سلام دوست قدیمی

خواهشات

مرسی شدید

شکوفه شنبه 9 آذر 1392 ساعت 05:56 ب.ظ http://talai.blogsky.com

ﺑﺎﺯﻡ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﻭﻥヽ、ヽ``、、、 `、、ヽ`、ヽ 、ヽ`、、ヽ ヽ `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、 ヽ``、、`、、ヽ、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ``、、`、、ヽ、ヽヽ `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ``、、 `、、ヽ、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ ヽ、ヽ、ヽ、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ ヽ、ヽ``、ヽ、ヽ、ヽ.`、ヽ、ヽ``、、 `、、ヽ`、ヽ 、ヽ`、ヽ`、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ ﭼﺸﺎﻡ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﻪ ﻧﻮﺭﻩ ﭼﺮﺍﻍ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ、ヽ`、ヽ、ヽ` `、、`、、ヽ`、`、、ヽ`、ヽ 、ヽ`、ヽ `、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ``、、` `、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ `、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﮑﺸﻪ ﺍﺭﻭﻡ ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ `、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、 ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ `、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ `、ヽヽヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ `、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ` ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﻭﻥ ヽ `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ `、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、 ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、 `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ

paradiso شنبه 9 آذر 1392 ساعت 09:20 ب.ظ http://p4radiso.blogsky.com

بهترین اشخاص

کسانی هستند که اگر از آنها تعریف کردید ، خجل شوند

واگر بد گفتید ، سکوت کنن

سرباز یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 08:50 ق.ظ http://mylifedays.blogsky.com

کجاست واقعن؟
اینهمه آدمو سر کار میزاری خب آخرش بگو کجاست دیگه...

سر بزن

نمیدونم خودمم پیداش نکردم خودمم سر کارم

اوووومدم

nc یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 10:32 ق.ظ http://hayatkhalvat3.blogsky.com

سلام هنگامه جونم
وایییییییی وبلاگت چقد قشنگ شده

سلام خواهری

مرسی برای تنوع خوبه

3noghte یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 02:28 ب.ظ http://3noghte111.blogfa.com/

میگن سلام سلامتی میاره... سلامتی هم که زندگی میاره...زندگی هم به قول بابا بزرگ خدا بیامرزم زن میاره... زن هم که بچه میاره...بچه هم که جز بدبختی هیچی نداره( حالا چه خوشکل و مامانی باشه. چه زشت و بد ترکیب) پس من به این نتیجه رسیدم که ایندفعه سلام نکنم... اااااااااا چی شد؟؟؟ بابا شوخی کردم... سلام... خوبی؟؟؟ دماغت حسابی چاقه؟
بازم حافظ... بابا کلا از حافظ بزار... چقدر دلم واسش تنگیده... امروز حتما یه سر میرم پیشش:)))
سوز دلتون شما که حافظ ندارین...

پس سیلاااااام

من همه ی این دوره را گذروندم جون عمه کوچیکه

دماغم بسیار چاق شده داره ب صد میرسه

عه عه تو شیرازی هستی خیلی بدی برو سر قبرش برای من فال بگیر

رها یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 06:44 ب.ظ http://www.hasrat2011.blogfa.com

سلام

وبلاک قشنگی دارید

سلام رها جان مرسی شمام وبت خمشل بود بسی بسیار

جای خالی بضی از آدما مثل جای خالی ساعت دیواری میمونه،

اندازه‌ی یه عمر جاشون خالیه!

شاید با هم بودن سخت تکرار شود


اما به یاد هم بودن را هر لحظه میتوان تکرار کرد . . . .

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:05 ب.ظ

می توان پنجــــــره را باز نمود و به خیال خویشتن نگریست

وقتی باز شوند پنجره ها ...

رویای سبز سبکبارن نمایان خواهد شد ...

سویِ پنجره برو ...

پیِ پنجره نشین ...

پشت این پنجره پروازی هست ...

شک ندارم من...

و به دنبال خودم میگردم ...

پشت این پنجره ها چیزی هست ...

که نگاهم را کمی محتاج است ...

پشت هر پنجره ...

انسانی بنشسته رو به خیال ...!!!

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:06 ب.ظ

دستم
به تو که نمی‌رسد،
فقط حریف واژه‌ها می‌شوم !
گاهی،
هوس می‌کنم،
تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پـُرکنم
تنگاتنگ هم،
بی‌هیچ فاصله‌ای !
از بس،
که خالـی‌ام از تو..
از بس،
که تو را کم دارم..
آخر مگرکاغذ هم،
زندگی می‌شود..؟

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:06 ب.ظ

از زبان آزادی، برای گوش های رهایی..

پیچک می‌شوم
وحشی‌وار !
می‌پیچم
به پر و پای ثانیه‌هایت
تا حتی نتوانی
لحظه‌ای
بی من ”بودن“ را
زندگی کنی..

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:07 ب.ظ

از دیگران بپرسید "یک شب چند روز طول میکشد؟!"

مطمئن باشید آنهایی که به شما میخندند آدمهای تنهایی نیستند

آدمها می آیند

زندگی می کنند

می میرند و میروند..

اما فاجعه ی زندگی تو

آن هنگام آغاز می شود که

آدمی میرود اما نمی میرد!

می ماند

و نبودش در بودن تو

چنان ته نشین می شود

که تومی میری

درحالی که زنده ای..

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:08 ب.ظ

یک پنجره ، رو به تو وا کردم ، به من لبخند زدی ، و چشمهایم را از دور بستی و
حالا من بدون چشمهایم نیز، تو را میبینم .....

گاهی نگاهم در تمام روز با عابران ِ ناشناس ِ شهر
احساس گنگ آشنایی می کند
گاهی دل ِ بی دست و پا و سر به زیرم را
آهنگ یک موسیقی غمگین
هوایی می کند

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:09 ب.ظ

من به جرم باوفایی این چنین تنها شدم ، چون ندارم همدمی بازیچه ی دلها شدم .

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:13 ب.ظ

حرفهایم را تعبیر میکنی
سکوتم را تفسیر
دیروزم را فراموش
فردایم را پیشگویی
به نبودنم مشکوکی
در بودنم مردد
از هیچ گلایه میسازی
از همه چیز بهانه....
من کجای این نمایشم

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:14 ب.ظ

ساده لباس بپوش..
ساده راه برو
امادر برخورد با دیگران ساده نباش
سادگی ات را نشانه میگیرند برای در هم شکستن غرورت

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:15 ب.ظ

یک همیشه یکه! شاید در تمام عمرش نتونه بیش از یک عدد باشه. اما بعضی وقتا همین یک میتونه خیلی باشه: یک دنیا یک سرنوشت یک دوست یک خاطره

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:15 ب.ظ

” دُنـیــــا
پُــر از آدم هـایـی سـت
کـه هـمـدیـگر را گُــم کـرده انـد … ! ”

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:16 ب.ظ

نشسته ایم داریم نقطه بازی میکنیم
خودم و دلم را میگویم
زبان نفهم نمیفهمد قواعد بازی را
تمام خانه ها را با اسم تو پر میکند !

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:21 ب.ظ

” مـاهـی هـا نـه گـریـه مـی کـنـنـد
نـه قـهـر
و نـه اعـتـراض
تـنـهـا کـه مـی شـونـد
قـیـدِ دریـا را مــی زنــنــد
و تـمـام مـسـیـر رودخـانـه را
تـا اولـیـن قـرار عـاشـقـی شـان
بـــرعـکـــس شــــنــا مــی کــنـنـد … ! ”

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:22 ب.ظ

سرد است . . .
و در همه جا آغوش جواب نمیدهد !
گاهی با یک ” حرف ” میشود کسی را گرم کرد . .

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:23 ب.ظ

آبی چشمانت عجیب مواج است
با نــگاه به آن ها هــوس شنا میکنم !
شنایی که آخرش به آغوش تو ختم شود
و تـــو باشی غـــریق نجات تــمام لحظاتم . . .

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:24 ب.ظ

در این فصل سرد
به یک ” گرما ” نیاز داری و به یک ” تلخی ” !
گرمای آغوش معشوقت . . .
و تلخی عطرش که عجیب آرامت میکند . . .
بیزارم از آن هایی که
” محبت ” را در غـــرورشان حبس میکنند . . .

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:24 ب.ظ

گاهی باید به دور خود یه دیوار تنهایی کشید...

نه برای اینکه دیگران را از خود دور کنی...

بلکه ببینی برای دیدنت...

چه کسی دیوار را خراب می کند . ..

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:25 ب.ظ

درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند

معنی کور شدن را گره ها می فهمند

سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین

قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن

چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا

مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا

قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند...

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:28 ب.ظ

شیشه ی پنجره را باران شست،

از دل من اما

چه کسی نقش تو را خواهد شست؟

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:29 ب.ظ

سلااااااااااااااااام یا سیلاااااااااااااااااااااااام

اومدم وبت رفتم توی وب دوستات برات کامنت ربودم بقول خودت

سلووووووووووووووم

خوب کردی کار من و راحت کردی دخی

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:30 ب.ظ

از این کچل آشخور خبر نداری ؟؟محمدحسین و میگم

دلم برای کل کل کردنهای تو و اون تنگ شده چرا دیگه براش مشق شب نمیدی

نه خبر ندارم میره سربازی گوشی و نمیبره عاخه

دیگه بزرگ شده مشق شب برای بچگیهاش بود الان دیگه باید آب بابا براش بنویسم

راست راستی نیست بیکار شدم

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:31 ب.ظ

این شعر ربوده شده اتم قیشنگ بید

میسی قزفونت بلم

مهسا دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 01:35 ب.ظ

دیگه باید برم خیلی خیلی دیرم شد شششششرمنده بابای

بلو عسیسم بابای

رها دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 02:14 ب.ظ http://www.hasrat2011.blogfa.com

سلام

مرسی به وبلاکم آمدی

عمدا پروفایل فعال نمیکنم حال میده همه کنجکاومیشند

آنها که نیدونن من پیردختری بیش نیستم

سلام

من عاشق پیر دخترهای ترشیده هستم والابوخودا بیا با هم دوست بشیم

نرگس. سهیل دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 02:20 ب.ظ http://mano-soheil88-2.blogfa.com

سلام سلام خدمت شما هنگامه جووون . از شما کمال تشکر رو دارم ممنون با این که ما نبودیم ولی نظرات زیبای شما رو داشتثیم واقعا ممنون .
ما نیودیم چون ن من ون اقایی نت نداشتیم که همین الان نت من وصل شد و اومدم نت . در ی فرصت مناسب جبران میکنیم منو اقایی

سلام عزیزم ایشالا هر جا ک هستین موفق باشید و سبر

خواهش میکنم جبران نداره ما دوستیم

paradiso دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 03:43 ب.ظ http://p4radiso.blogsky.com

حتما واسه تو هم پیش اومده ...

اینکه ...

پر از حرف باشی ...

ولی نه برای گفتن ...

خداحافظ که می گویی
دلم از درد می میرد
تو دوری و نمی بینی
نفس هایی که می گیرد
خداحافظ که می گویی
پر از غم می شود جانم
تو با این واژه غمگین
نرنجانم ، نترسانم

خداحافظ که می گویی
دلم از درد می میرد
تو دوری و نمی بینی
نفس هایی که می گیرد
خداحافظ که می گویی
پر از غم می شود جانم
تو با این واژه غمگین
نرنجانم ، نترسانم

کی رفته‌ای زدل که تمنا کنم تو را

کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را

غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور

پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را

با صد هزار جلوه برون آمدی که من

با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

مجتبی دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 04:46 ب.ظ http://p30tools.blogsky.com/

اصرار می کنی نرو
اصرار می کنی بمون
لبخند می زنی به من
گم میشه بغضمون
اصرار می کنی نرو
اصرار می کنی بخند
اصرار می کنی یه بار
چشمای شمعو ببند
اصرار می کنی من ناز می کنم
توی هوای تو پرواز می کنم
اصرار می کنی من ناز می کنم
توی هوای تو پرواز می کنم
آرزومه شب بسوزه دنیا دلگیر نشه
واسه لبخند من و تو لحظه ای دیر نشه
توی مرز بغض و بارون سر رو شونه هام بذار
گر می گیرم وقتی میگی دیگه تنهام نذار
دیگه تنهام نذار
اصرار می کنی نرو
اصرار می کنی بمون
لبخند می زنی به من
گم میشه بغضمون
اصرار می کنی نرو
اصرار می کنی بخند
اصرار می کنی یه بار
چشمای شمعو ببند

اصرار می کنی من ناز می کنم
توی هوای تو پرواز می کنم
اصرار می کنی من ناز می کنم
توی هوای تو پرواز می کنم
نکنه برگی بلرزه قلب تو سرد بشه
یه روز این عشق من و تو آینه درد بشه
راز دلواپسیامو از نگاه من بخون
تو تموم لحظه هامون خوب و همراه بمون
خوب و همراه بمون
اصرار می کنی نرو
اصرار می کنی بمون
لبخند می زنی به من
گم میشه بغضمون
اصرار می کنی نرو
اصرار می کنی بخند
اصرار می کنی یه بار
چشمای شمعو ببند
اصرار می کنی من ناز می کنم
توی هوای تو پرواز می کنم
اصرار می کنی من ناز می کنم
توی هوای تو پرواز می کنم

تو شبیه رویاهامی دیگه دلتنگ نشو
زندگیم هنوز قشنگه سرد و بی رنگ نشو
نمی خوام که گم بمونم توی دنیای خودم
تو پناه آخرم باش اگه بی تاب شدم
اگه بی تاب شدم
اصرار می کنی نرو
اصرار می کنی بمون
لبخند می زنی به من
گم میشه بغضمون
اصرار می کنی نرو
اصرار می کنی بخند
اصرار می کنی یه بار
چشمای شمعو ببند
----------------------------------
اصرار می کنی نرو
اصرار می کنی بخند
اصرار میکنی یه بار
چشمای شبو ببند .
شمع نه ، شب درسته
نمیدونم کدوم درسته حالا اینو توی نظرات دیدم بگین کدوم درسته شمع یا شب

راستی اینم اهنگش

ووووووووووووووووااااااااااااااااای مجتبی تو چقدر گلی پسر مرسی شدید شدید هنگامه ای

میرم گوش میکنم عاخه خیلی توجه نکردم بیشتر با شعرش ق رررررر میاد


این آهنگی ک براش گذاشتی من و کشته والابوخودا

شادی دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 05:51 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

سلام خواهری گلم
خوبی عزیز دل؟
کم پیدایی خواهر جان
دلم تنگ میشه واست نیستی

سلام عزیزم فدات بشم خواهری شکر منم دلم برات تنگ شده بود ولی از بس گرفتار زندگی هستم کمتر میومدم وب و زود میرفتم شرمنده بوووووووووووووووووووووووووس سفت سفت هنگامه ای

شادی دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 05:56 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

عـــادت دارم بـــا هـــر کـــی نـــون و نـــمک مـیــخـــورم
حـــرمــتـشــو نـــگـــه دارم...
چــه بـــرسه بـــه تـــو کـــه یـــه عـــمـــری
پــا بــه پــات زخـــــم خـــــوردم

شادی دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 05:58 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

زندگی مرا بارها و بارها در هم کوبیده است...

اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید...

این منم؛

"قهرمان خودم"....!!!!

شادی دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 06:02 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

عاشقان شهر من

چنان کثیفند که :

مجنونشان با شیرین

میخوابد

و فرهادشان با لیلی...!

شادی دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 06:03 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

مُراقب باش به چه کسی اِعتماد میکنی !

“ شیطان ” هَم یه زَمانـی “ فرشته ” بود . ....

شادی دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت 06:05 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

روز اول خیلی اتفاقی دیدمت...

روز دوم الکی الکی چشمهام به چشمت افتاد...

هفته بعد دزدکی بهت نگاه کردم...

ماه بعد شانسی به دلم نشستی

و

حالا سالهاست یواشکی دوست دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد