دلنوشته

یهوویی دلم گرفت با رضا رفتم تهرون بی اینکه ب عباس کچل بگم 


عاخه شهرام زنش مزون لباس داره منم ک حســــــــــــــــــــــــــــــــــــاس


زعد از دو روز ...اونجا یادم افتاد ک تولد بیتاست


ب رضا گفتم  من میخوام برم قم گفت: نمیشه من هنوز کار دارم


من ک دیدم ب تولد نمیرسم یهووویی یادم افتاد ک حالم خیلی بده و باید آمپول بزنم


ب رضا گفتم یعنی دید ک چقدر حالم بدهمن و تا مهتاب آورد چون خیلی کار داشت بچه ام


بعد از اونجا با دامادی هماهنگ کرده بود ک بیاد از اونجا من و ببره تا قم دامادی گفت کار داشتم


و منم ک حالش و گرفتم کاملا و اصلنم ی دفعه هم ازش تشکر نکردم


 ک از کارش بیکار شده و اومده این همه راه ک من و بیاره خونه


 تازه یهووویی هواسم نبود بهش گفتم ک تولد دعوت دارم


و اونم فهمید این حال نداشتن من از کجا سرچشمه میگیره


بعد از دوروز ک پیدام شد هنوز نیومده خونه... رفتم  تولد


جای شما خیلی خالی بود ک ی تولد کامل بود


آخر شب ک اومدم خونه


عباس کچل بهم گفت عایا من زن دارمیا نچ؟؟؟

نظرات 69 + ارسال نظر
شادی چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 12:52 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

عباس کچل بهم گفت عایا من زن دارمیا نچ؟؟؟خودشون چی فکر میکنن؟؟؟

فک کنم فک میکنه نچ نداره

شادی چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 12:53 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

خواهری تو این برفو یخبندان رفتی سفر؟؟ماشاالله

خیلی قشنگ بود هم جاده هم تهرون

من عاشق سفرم

mehraban چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 12:54 ب.ظ http://roshaa-aseman.blogfa .com

کلاس عشق ما دفتر ندارد شراب عاشقی ساغر ندارد بدو گفتم که مجنون تو هستم هنوز آن بی وفا باور ندارد !

شادی چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 12:55 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

آخ که چقده منم دلم هوس یه تولد کرده

خواهری من خیلی میرم مهمونی با دوستان بیا با هم بریم خیلی حال میده

مبینا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 12:55 ب.ظ http://ashkbesda.blogfa.com

شاید برای تو فراوان باشند کسانی که اندازه من دوستت دارند اما برای من کم که هیچ!وجود نداردکسی که اندازه تو دوستش داشته باشم

شادی چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 12:56 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

خواهری دلم واسه دیدن روی ماهتم تنگیده

منم خواهری خیلی دلتنگتم خیلی دلم میخواد ببینمت

مبینا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 12:57 ب.ظ

ایییییییییییییی شیطون

مرسی چقدر خوشم اومد از کجا فهمیدی

مبینا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 12:58 ب.ظ http://ashkbesda.blogfa.com

ن شعر نیست یک تهدید است برنگردی اسمت را به همه می گویم

شادی چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 12:59 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

آب و هوای دلم آنقدر بارانیست که رخت های دلتنگی ام را مجالی برای خشک شدن نیست،اینگونه است که دلم برایت همیشه تنگ است.

مبینا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 12:59 ب.ظ

برف باران شال گردن بهانه است زمستان امده برای تماشای تو

مبینا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 12:59 ب.ظ

همیشه برای ماندن دلیل هست وبرای رفتن بهانه

مبینا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 01:00 ب.ظ

زش پرسیدم چقدر منو دوست داری؟ گفت: به اندازه جوهر خودکارم . گفتم: خیلی نامردی چون جوهر خودکارت یه روز تموم می شه لبخند زد و گفت: خودکار من اصلا جوهر نداره .

شادی چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 01:00 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

خدایا به من ایمانی عطا کن که نگران روزیم نباشم
درست مانند کودکی که نگران وعده بعدی غذایش نیست ؛ زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد

مبینا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 01:00 ب.ظ http://ashkbesda.blogfa.com

$$$$$____________$$$#$#$#$#____________######_
_$$$$$$$________$$$$$$$$########________#######_
__$$$$$$$_____$$$$$$$$$__#########_____#######__
__$$$$$$$____$$$$$$$$______########____#######__
__$$$$$$$__$$$$$$$$$________#########__#######__
____$$$$$_$$$$$$______(¨ `v´¨ )____######_#####____
_____$$$$$$$$__________`-.¸.-`________########___- __
______$$$$$$$$$$$$$__________#############______
____$$$$$$$$$$$$$$$$$______#################____
____$$$$$$$$$$$$___$$$____###___############____
___$$$$$$$$$$$$$__$$$$$__#####__#############___
___$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$#####################___
____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__###################____
_____$$$$$$$$$$$$$$$$$____#################_____
________$$$$$$$$$$____________##########________
______$$$$$$$$$$$$$__________#############______
____$$$$$$$$$$$$$$$$$______################

شادی چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 01:15 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

قربونت برم خواهری
ببخش رفته بودم برنجو دم کنم

اشکال نداره منم رفتم پهلوی عباس کچل

شادی چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 01:16 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

اگه قم بودما حتمی میومدم باهات خواهرجون از خدام بود

فدات بشم باید ی برنامه بریزیم

اشکـآن&بیتآ چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 01:18 ب.ظ http://www.ashbit.blogfa.com

هنگآآآآآآآآآآآآآآآآآآآمههههههههههههههههههههههههه بلآخره خودشو برده تولد اونم چه تفلدی همراه با کلک حیله نیرنگ خلاصه توپ تانک مسلسل هیچکدوم نبود ولی اثر ندارد

اشکی جات خالی بود اگه بودی اگه بودی

اشکـآن&بیتآ چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 01:19 ب.ظ http://www.ashbit.blogfa.com

ب عباس جون کچل چی گفتی عایا در جواب سوالش؟!

گفتم داری اما در اصل نداری

اشکـآن&بیتآ چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 01:19 ب.ظ http://www.ashbit.blogfa.com

+: ای قربون اون نیش بازت برم منننننننننن خودم تکی
همیشه بخندی

من همیشه در حال از خنده غش کردنم دایی جون همیشه میگفت هنگامه مستانه میخنده بلتی مستانه بخندی

اشکـآن&بیتآ چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 01:20 ب.ظ http://www.ashbit.blogfa.com

+: ن قربونت همین رو 2پآ راه برم بیتره 2تام دس دارم ب حد کافی استفاده ی لازم رو میبرم

شکر ک قانع شدی

اشکـآن&بیتآ چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 01:20 ب.ظ http://www.ashbit.blogfa.com

+:هههههههههههههههههههههههههه[تعجب]

چی تعجب از کارهای من اینکه عادیه

اشکـآن&بیتآ چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 01:22 ب.ظ http://www.ashbit.blogfa.com

+: ن ن بیتآ همچین فکری نمیکنه مطمعنه!(این رد لیس تو بود ارو این کیکه)

خدا کنه ک این فکر و نکنه

شادی چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 01:23 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

در جستوجوی چه جوابی هستی وقتی عاشقت را عذاب میدهی

و بعد از آن میپرسی؟

دوستم داری؟!

ماهرخ چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 01:36 ب.ظ http://eh3a3at.blofa.com

زمستون ها مسافرت خیلی حال میده حیف که امیر علی من خیلی کوچولوهه وگرنه ماهم میرفتیم

بله خواهری اما برو بچ من بزرگ شدن میشه برم باهاشون سفر تازه میخوام برم سراب نگو خیلی سرده ک من عاشق سرما و طبیعت هستم

مبینا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 01:44 ب.ظ

اجیییییییی جون بچه داری؟اسمشون چیه؟؟؟؟؟؟؟

بله خواهری س فروند

سارا.. رضا ..حمید

گذشته هایت را ببخش، زیرا آنان همچون کفش های کودکی ات نه تنها برایت کوچکند، بلکه تو را از گام برداشتن های بلند باز می دارند.

من چی بگم ؟

شما راحت باش صلا

ممنون ک باسکوتت تاییدم کردی

faramarz چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 07:36 ب.ظ http://faramarz11.blogfa.com

سلام. مرسی سر زدین . مطلبتون رو بسیار پسندیدم. جالب و قشنگ بود.

سلام ..خواهش....مرسی

باور ایرانی چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 08:35 ب.ظ http://bavarirani.blogfa.com

امیدوارم شانه تخم مرغتان در راه بشکند در برنجتان فضله موش ببینید قوطی روغنتان سوراخ و پنیر تان تاریخ گدشته باشد.(انجمن دلشکستگان فاقد سبد کالا)

سلام
جالب بود

سلام

مرسی

در کار جهان هیچ کس ابهام ندارد
تنها غم عشق است که فرجام ندارد ...
ما سوخته ها طعمه همواره عشقیم
این آتش کهنه هوس خام ندارد
از روز و شبم جز تو ندارم خبر ای ماه ..!
دیوانگی من سحر و شام ندارد
بگذار که با یاد تو غافل شود از تو
این مرغک وحشی خبر از بام ندارد
هر چند پریشان ولی آسوده ترینم ...
دیوانه غم گردش ایام ندارد
ماییم و غمی کهنه تر از روز نخستین ...
تا سلسله درد سرانجام ندارد
بگذار چموشانه رهایم کنی ای دل
بگذار بگویند: دلی رام ندارد ...
بگذار برای همه بی واسطه باشی
مانند شرابی که غم جام ندارد ...
آرامش مرداب برای تو عذاب است
تو رودی و جریان تو آرام ندارد ...

parya چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 09:55 ب.ظ http://www.parya-b.blogfa.com

یک شب مه گرفته

و حرف هایی تلخ

که از اعماق تنهایی ام بیرون می آید

دستم را بگیر

من به بودن تو نیاز دارم

parya چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 09:56 ب.ظ http://www.parya-b.blogfa.com

وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند ، نه باید ها ...


هر روز بی تو


روز مباداست !

parya چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 09:58 ب.ظ http://www.parya-b.blogfa.com

بابا دمت گرممممم....خوشم میاد ازت عزیزممممم....
سن منیم بیردانام سان....

سن چخ استیرم

parya چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 10:00 ب.ظ http://www.parya-b.blogfa.com

دلش دل نبود..


ژله بود..


لعنتی واسه همه میلرزید جزمن

مهسا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 10:42 ب.ظ

بازگشته ام

با کوله باری از شعر های ناگفته....

تنها اینجا

مکان امن عاشقانه های من است ..

مهسا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 10:44 ب.ظ

دلت برای هیچ کس
به اندازه من تنگ نخواهد شد...
برای نگاه کردنم، بوسیدنم، خندیدنم
برای تمام لحظه هایی که کنارم داشتی.........
... روزی که نیستم
دلت
برای همه اینها تنگ خواهد شد.....
شک نکن........!

مهسا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 10:45 ب.ظ

زندگی این نیست

که

من هرشب فانوس دلم را

قصر قصه ی پلک های پنجره سوخته کنم

یا عروس خوشه های پائیزلحظه ها

زندگی

شاید حقیقت چرخ های له شده زمان باشد

یاشاید

کلبه اندوه وبیداد

اما سهم من

سالهاست درغربت خاطره ها محوشده است.

مهسا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 10:45 ب.ظ

بوی دریا می دهی

در تور چشمانت دلم

بالا وُ پائین می پرد

مهسا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 10:46 ب.ظ

بوی باران بوی سبزه بوی خاک
شاخه های شسته باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمه شوق پرستو های شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگارا
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی به کام
باده رنگین نمی نوشی ز جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ

مهسا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 10:47 ب.ظ

چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد

چه نکوتر انکه مرغی زقفس پریده باشد

پرو بال ما بریدند و در قفس گشودند

چه رها، چه بسته مرغی که پرش بریده باشند

مهسا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 10:51 ب.ظ

آسمون؛

ابراتو ببر از شهر من....

آدمها اهل باران نیستند

و من هنوز بین بادها جا مانده ام

صبح

شب

تفکیک بین تمام رنگ ها

در چشمهای مترسک بغضی پرپر

میزند

و از تمام گندم زار ذره ای خاکستر

و باد در کمین تک تکشان....

هیچکس نیست

هیچ چیز آنقدر که ما فکر میکنیم

به چشم کلاغ ها خوش نمی آید....

چه برسد که بخواهند مترسک را

آدم حساب کنند....

باران نبار!

من از صدای رعد و برق هنوز

میترسم.....

مهسا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 10:52 ب.ظ

امشب مطمعنم بارون میاد....
فقط یک شب!
راحت بخواب.....
این روزها هیچ چیز بیشتر از قلم
قدرت حرف زدن ندارد!

مهسا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 10:53 ب.ظ

یکرنگ که باشی، زود چشمشان را میزنی، خسته میشوند از رنگ تکراریت، این روزها دوره ی رنگین کمان هاست

مهسا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 10:53 ب.ظ

پاییز که شد؛

به جُرمِ کم کاری اخراجش کردند؛

رُفتگری که عاشق شده بود؛

و برگ ها را قدم می زد و جارو نمی کرد..

مهسا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 10:54 ب.ظ

زِندِگی آرام اَست ، مِثلِ آرامِشِ یِک خوابِ بُلَند .

زِندِگی شیرین اَست ، مِثلِ شیرینیِ یِک روزِ قَشَنگ .

زِندِگی رویایی است ، مِثلِ رویایِ یِکیِ کودَکِ ناز .

زِندِگی زیبایی است ، مِثلِ زیباییِ یِک غُنچِه یِ باز .

زِندِگی تَک تَکِ این ساعَتهاست ،

زِندِگی چَرخِشِ این عَقرَِبِه هاست ،

زِندِگی رازِ دِلِ مادَرِ مَن.

زِندِگی پینِه یِ دَستِ پِدَر اَست ،

زِندِگی مِثلِ زَمان درَ گُذَر اَست

مهسا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 10:54 ب.ظ

اِی خُدااااااااااااااااااااااا چِقَدر این روزها دِلَم گِرفتهِ

اِی خُدااااااااااااااااااااااا چِقَدردِلَم این روزهامیخواد فرَیاد بِزنم

اِی خُدااااااااااااااااااااااا چِقَدردِلَم این روزها میخواد گریه کُنم

اِی خُدااااااااااااااااااااااا چِقَدرقلبم این روزهادَرد میکنِه

اِی خُدااااااااااااااااااااااا چِقَدر این روزهاتواین دنیاغَریبَم

اِی خُدااااااااااااااااااااااا چِقَدراین روزها تَنهام

اِی خُدااااااااااااااااااااااا چِقَدراین روزها.......

اِی خُدااااااااااااااااااااااا چِقَدراین روزها........

مهسا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 10:57 ب.ظ

یه ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ...!

ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺎ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ...!

ﺑﺎﯾﺪ ﺟﺎﺕُ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ... !

ﺩﺭﺳﺘﻪ ﺗﻮ ﺷﻠﻮﻏﯿﺎﺷﻮﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺸﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﺸﻪ !

ﻭﻟﯽ ﺑﺪﻭﻥ ....ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ...ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ ....

ﺑﺪ ﺟﻮﺭﯼ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻦ...

ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﯾﺮ ﺷﺪﻩ!

خیلی دیر...

مهسا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 10:57 ب.ظ

نتیجه زندگی به چیزایی که جمع میکنیم نیس!!! به دلهای ست که جذب میکنیم!!!

مهسا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 10:58 ب.ظ

یک رنگ که باشی زود چشمشان را میزنی ، زود از رنگ خسته میشوند
امروز دوره ، دوره رنگین کمان هاست . . .

مهسا چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 10:59 ب.ظ

دیر گاهیست که تنها شده ام
قصه غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است
بازهم قسمت غم ها شده ام
دگر آیینه ز من بی خبر است
که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید
تا نبینم که چه تنها شده ام...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد