شعر ربوده شده از احمدآقا

به رسم صبر، باید مرد آهش را نگه دارد

 

اگر مرد است بغض گاهگاهش را نگه دارد

 

پریشان است گیسویی دراین باد وپریشانتر

 

مسلمانی که می خواهد نگاهش را نگه دارد

 

عصای دست من عشق است عقل سنگدل بگذار

 

که این دیوانه تنها تکیه گاهش را نگه دارد

 

به روی صورتم گیسوی او مهمان شد وگفتم

 

خدا دلبستگان روسیاهش را نگه دارد

 

دلم را چشمهایش تیر باران کرد، تسلیمم

 

بگویید آن کمان ابرو سپاهش را نگه دارد

بازم از دست رضا

یه چند وقتی بود که رضا خیلی بی تاب بود و اشتهاش کم شده بود


و شب ها تا صبح نمیخوابید و دم اذان صبح میرفت بیرون و نیم ساعت بعد میومد و میخوابید.


پیدا بود که مشکل بزرگی داره و تو خودش میریزه


و هر شب تا صبح به نیایش میشینه و صبح میره مسجد نماز میخونه و میاد و میخوابه.


خیلی هم صورتش نورانی شده بود. منم هرچی بهش میگم رضا چی شده به منم بگو نمیگه که نمیگه.


منم دلواپس و نگرانش شده بودم تصمیم گرفتم امروز صبح که میره مسجد


منم باهاش برم هم یکم تو راه باهاش حرف بزنم و هم نماز بخونم و براش دعا کنم تا بدونه تنها نیست.



خلاصه اذان صبح رو که گفتن تا رضا اومد بره بیرون منم آماده شدم و گفتم صبر کن منم میام.


اونم هیچی نگفت و مظلومانه نگاهی کرد و با هم سوار ماشین شدیم و سمت سر زنبیل اباد رفتیم


البته از خونمون زیاد راهی نیست. دیدم رسیدیم به یه جای نورانی


و مردم همه نشستن و وایسادن و در تلاش هستن  و جای پارک هم خوب گیر نمیومد


 و تا رضا رفت پایین شروع به سلام و حال احوال پرسی گرم و پیدا بود


 یه محفلی دارند ولی هرچی نگاه کردم مسجدی ندیدم و مسجد تا اونجا تقریبا دویست متری راه هست.


خلاصه منم پیاده شدم و دنبالش راه افتادم


و دیدم یکی از همسایه ها با دوستش پشت میز نشسته و منتظر رضا هستن.


دیدن من با رضا هستم دیگه میز رو خالی کردن و من و رضا پشت میز نشستیم


و دیدم روبروی کله پزی هستیم و رضا رفت توی اونجا و سفارش داد و اومد.


جاتون خالی اندازه یه لشگر ایشون کله پاچه خورد


و مدیونید اگه فکر کنید من لب به کله پاچه چرب و مضر زدم.


رضا  رفته دکتر تغذیه و بهش رژیم داده تا لاغر بشه ولی خیلی گرسنم میشده و شبها خوابش نمیبرده.


 بچه ها ی همسایه که اونا هم رژیم گرفتن میرن کله پاچه تزریق میکنن به بدن و میاین خونه میخوابیدن.


خلاصه رضا تو این دو هفته رژیم تونسته دوازده کیلو چاق بشه!


و من فقط موندم چرا صورتش نورانی شده؟


شاید پوستش کشیده شده نورانی شده! نظر شما چیه؟