از دست بچه هااا

friend - emoticonswallpapers.com


این دوستم میخواد بچه اش را از مای بی بی بگیره ..یکروز ک با اون بودیم ...


البته این و بگم پدر گرامی 10 روز مرخصی گرفتهبرای این کار سخت


هر س سوت میومد میگفت جیشاین ها بدو بدو ترسون میرفتن ..


خیلی خونسرد میگفت ندالمدوفتم ندالم


خواستن بعد از ظهر ی کم استراحت کنن دقیقا45 باز همین موضوع تکرار شد


هر دفعه میبردنش با قربونت برم ذعوافایده نداشت ک نداشت


نی نی ما خیلی خونسرد فقط میگفت ندامندالم مامی یا د دینوبت هر کدوم ک بود..


مامانش بهش التماس میگرد زور بزن اونم میگفت زووووووورررررررررررنلومد


آخرشم فرش و خراب کرد رفت این مادر و پدر میکوبیدن توی سرشون


اما نی نی ما خیلی خونسرد میخندید و راه میرفت میگفت جیش


هنوز توی راه دیگه میگفت ندالم


و کلی خنده ی زیبا میکرد این بود فیلم سینمایی جمعه ی ما البته کمدی بود

شعر ربوده شده از بیخ وبن

داده ام  چشم  تو را  حل  معما بکنند

برق چشمان تو را عکس تماشا بکنند

 

داده ام عکس تو را قاب کنند رو دیوار

گفته ام عطر تو را بوی دو دنیا بکنند

 

داده ام موی تو را تار دو تارم بکنند

بزنم از  بر  تو   ساز به غوغا بکنند

 

داده ام حاشیه ها حک بشوند از نامت

دفتر  شعر  به  نام  تو  هویدا  بکنند 

 

لاجرم دست به دست غزلی باید داد

تا  غزل  را  به  نگاه  تو  مصفا  بکنند


......................................................


شعری گ ربودم از محمدحسام..(آقای پریشان )