امان از بی مادری

  مث قوم مغولها حمله کردیم خونه ی برادر شوهری


هر دفعه خونه ی هم میریم همگی میریم


بقیه داستان


اول که با بچه هاش رفتم توی اتاق خودشون


تا اونها حرفهاشون و بزنن


آرش از خریت بابا ش


و شاهین از دوست دخترش و اولین تجربه اش


زن عمو عجب تجربه ای بود


زمانه هم از شوهر خره احمقش




منم بخاطر دلداری بهشون بدم مخصوصا آرش را یه بوس کردمش و گفتم عیبی نداره زن عمو


همه ی پدر ها همینطورن خیلی خرند وگرنه مرد نمیشدند


آرشم گفت یعنی منم بعععععععععععله دیگه مرسی زن عمو


شاهینم اون وسط من و بوس نمیکنی فقط آرش را بوسیدی


منم بیا زن عمو جان بوس


و بعد زمانه خودش را انداخته توی بغلم و گریه کرده


اون دختر شیطون و خوشگل که دل همه را میبرد . بعد از ازدواج شده یه بره والابوخودا






شعر

ای همیشه خوب

ماهی همیشه تشنه ام


در زلال لطف بیکران تو


می برد مرا به هر کجا که میل اوست


موج دیدگان مهربان تو


زیر بال مرغکان خنده ها ت


زیر


آفتاب داغ بوسه هات


ای زلال پاک


جرعه جرعه جرعه می کشم ترا به کام خویش


تا که پر شود تمام جان من ز جان تو


ای همیشه خوب

ای همیشه آشنا


هر طرف که می کنم نگاه
تا همه کرانه های دور

عطر و خنده و ترانه می کند شنا


در میان بازوان تو

ماهی همیشه تشنه ام


ای زلال

تابناک


یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی

ماهی تو جان سپرده روی خاک


ممنون از عسل دختری بووووووووووووس مامان جونم



دو روزه مشکل داشتم


ممنون از همه تون که برام کامنت گذاشتین