مادر

این دنیای مجازی چه دنیای خوبیه


اولش فک نمیکردم اینقدر شیرین باشه ...


الان میبینم همه مث یه خونواده شدیم تو غم و شادیهای هم شریکیم


میبینم با شیطنت مریم سادات یا عسل دخملی و نازی منم به وجد میام ...از حاضر جوابی مریمی و الی کیف میکنم....از آجی گفتن ناهید و فرشته و.و. خر خر میشم


انگار که خواهری راست راستی دارم یه چیزی تو دلم آب میشه از شکر شیرین تر


ازشوخی های پسرونه محمد حسین ....از آیکون گذاشتن یونس به جای جواب....


از گفته های شیرین صهبانا....از طنزهای بی قافیه عباس..(بخوام اسم ببرم باید 50 نفر رو بگم)


اگه از این جا برم دلم واسه همتون تنگ میشه باور کنید


الان من اینجا حس یه مادر رو دارم وقتی رضا خوش تیپ اهل بوشهر.یا هر کدوم از شماها از


غصه هاش میگه دلم میگیره


براش دعا میکنم تا مشکلاتش حل بشه ....



واقعا این چه حسی هستهر چی هست حس قشنگیه ..


شاید چون خودم سه تا جوون دارم این حس رو به شما ها دارم ..


به یادت آرزو کردم که چشمانت اگر تر شد ..به شوق آرزو باشد نه تکرار غم دیروز




بازم شکر رضا جونم خوش تیپ عزیز گل خوشگل مامان با همه ی شیطونی هاش پهلومه



دوست

من دلم می خواهد

خانه ای داشته باشم پر دوست

کنج هر دیوارش

دوستهایم بنشینند آرام

گل بگو گل بشنو

هرکسی می خواهد

وارد خانه پر عشق و صفایم گردد

یک سبد بوی گل سرخ

به من هدیه کند

شرط وارد گشتن
 
شست و شوی دلهاست

شرط آن داشتن

یک دل بی رنگ و ریاست

بر درش برگ گلی می کوبم


روی آن با قلم سبز بهار
 
می نویسم ای یار

خانه ی ما اینجاست

تا که سهراب نپرسد دگر

خانه دوست کجاست؟