و من به جفت گیری گل ها میاندیشم
فروغ فرخزاد
تا به حال به ازدواج فک کردین؟؟؟
خو بزارین یکم از ازدواج خودم بگم تا درس عبرتی باشد برای آیندگان
من13سال و...(.نه بزاربگم14 که احساس بزرگ شدن داشته باشم)بودم که عباس کچل که البته اونموقع مو داشت به خواستگاری من اومد.. تحقیق و بقیه کارهاش بی خیال اصل و بچسب.
ما که دیدیم دیگه ایندفعه داره جدی میشه قند تو دلمون آب میشد هی غش و ضعف میرفت
هی تا صبح خواب عروس شدن میدیم و هی ازاینکه میتونم آرایش کنم توی دلمون یه چیزی ول میخورد که نگو...اولین چیزی که انتخاب کردم یه رژلب قررررررررررررمز بود وای نمیدونی چه کیف میداد که دیگه مداد رنگی قرمزم رو یواشکی روی لبم نمیکشیدم
تا بلاخره از طریق رضایت دادگاه چو ن سنم قانونی نبود عقد شدو من ازدواج کردموای یازم
نمیدونید چقدر ذوقیده بودم هی جلوی آیینه میرفتم خودم رو نگاه میکردم فک میکردم دیگه خیلی بزرگ شدم .....هاااااااا مگه چیه خنده نداره
بجون شوهرمان دعا میکردم که اومده منو گرفته
ویه دونه محض رضای خدا عکس که دهنم بسته باشه و نخندیده باشم ندارم همه عکسها لبها تا بنا گوش بازه آخه خیلی ذوق کرده بودم