شوهریم

یه روز شوهریم جو گیر شده بوده و هی از خودش تعریف میکرد که به به چه چه چقدر من خوبم


ازین حرفای مردانهو از بدیهای من ،منم اولش هیچی بهش نگفتم گفتم ببینم تا کحا پیش



میرهاونم گفت و گفت تا اینکه منبعله رگ شیطونیمون تکون خورد یه جورهایی



و خیلی مظلومانه بهش گفتم :نمیدونم من به درگاه خدا چه خوووووووووووبی کردم که خدا تورو


نسیب من کردهخیلی خوشش اومد و گل از گلش شکوفتو بعد ادامه دادم..........



نمیدونم تو چه گناه بزرگی کردی که مستجب یه همجین بلایی شدی که تا آخر عمرت باید عذاب



بکشی  قیافه شوهری و یعدشماینجوری



وقیافه من و بعدشاینجوری


حالا شما قضاوت کنید کدوووووووووووم خوبیم کدوم بد

خواستگار

امشب این کامنت را واسه ی همه ی دختر خانمهای وبم گذاشتم خدا کنه کسی ناراحت نشه ...


دلم خواست یه کم شوخی کنم ...نمیدونم یه چیزی توی دلم ول ول میکرد وقتی این نوشته را


دیدم توی وب....به خدا یادم رفت کجا خوندم   حالا این نوشته



شنیدم ﺟﻤﻌﻪ ﺭﻓﺘه بودی ﮐﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﺯﺩی:
ـــ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ ؟
ﺑﻌــﺪ ﺷﻨﯿﺪی:
.
.
.
.
.
.
.
...... ﺑـــــــــــــــــــﺎ ﻣـــــــــــــــــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ
ﻣــــــــــــــــــــﯿﮑﻨـــــــــــــــــــــــﯽ؟
ﺑــــــﺎ ﻣــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــــــــﯿﮑﻨـــــــــــــــﯽ؟
ﺑـــﺎ ﻣــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣــــﯿﮑﻨـــــــﯼ؟
ﺑـﺎ ﻣــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــﯿﮑﻨــﯽ؟
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ـــ ﺑَﻌﺪﺵ ﭼﻮﻥ ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ ِ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘی ﺍﻭﻣﺪی
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮐﻪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺑﺪی... |





عه عه جرا این دخترها نیومدن کامنت بدن فقط آقا پسرها اومدن و نظر شادی دادن زود بجنبید...