دل نوشته

چشمی به هم زدیمو دنیا گذشت


دنبال هم امروز و فردا گذشت 


 دل میگه باز فردا رو از نو بساز


ای دل غافل دیگه از ما گذشت........







ببینید من توی دنیای حقیقی احترام بهم میزارن بیشتر ازاینی که لایقش باشم ....



ودوستای زیادی هم دارم اما خودتون میدونید یه حور دیگه است..


ولی دوست دارم دوستانه باهام رفتار بشه چه دختر چه پسربا اینکه تفاوت سنی من و شما زیاده


همتون مث بچه های من هستیددر عینی که احترام هم و میگیریم دوست دارم شوخی بکنم


یه وقت برداشت غلط نداشته باشید ...امروز با پسرم حرف میزدیم حرفی زد که یکه خوردم...


نمیخوام اینجا هم مث دنیای حقیقی بشه نتونم شوخی با هاتون بکنم


پس چه توی وب شما یا وب خودم هر چی گفتم بدونید فقط شوخیه و هیچ منظور خاصی ندارم


و همه تونم دوست دارم که باهاتون در تماسم وگرنه نمیومدم کنارتون



       دووووووووووست خووووووووووبم سیلاااااااااااااااااااااااااااااام    هاااااااااااااااا



برف

ما اوایل زندگی خونه مادر شوهریم میشستیم چه آتیشی با خواهر شوهری بود که نسوزوندیم..


طبقه پایین هم مستاجر داشتیم .... حیاط مشترک بود...


یه روز برف سنکینی اومد ماهم با خوار شوهری رفتیم یه آدم برفی درست کردیم اندازه خودمون آخه اونم چاقه.....عصر بود و هوا تاریک شد که تمامش کردیم...اون زمان موقع جنگ بود ....


خیلی خیلی خوشگل شد یه شال و یه کلاه ارتشی پدر شوهری خدا بیامرز و گذاشتیم سرش..

 و لباس فرمش هم انداختیم رو دوشش خیلی با حال شد.....رفتیم بالا...


آخر شب مستاجر بیچاره رفته بود تو حیاط که یه آدم ارتشی رو دیده بود ..میگفت زبونم بند اومد و پاهام شروع به لرزش کرد...یه ساعت نمیتونستم از جام تکون بخورم


صبح اول وقت یه پارو برداشت و تمام زحمت مارو هیچی کرد


خدا از سر تقصیر ما بگذره فک میکنید این مردم آزاریه ....فک نکنم


چند روزه که هوا بارونی شده همش دلم میخواد برف بیاد ....و منو ببره به گذشته ها ...


وای دلم چی میخواد