-
شعر ربوده از خودم
یکشنبه 15 بهمن 1391 03:22
من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست کنج هر دیوارش دوستهایم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو هرکسی می خواهد وارد خانه پر عشق و صفایم گردد یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند شرط وارد گشتن شست و شوی دلهاست شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست بر درش برگ گلی می کوبم روی آن با قلم سبز بهار می نویسم ای یار خانه ی ما اینجاست تا...
-
صفا سیتی
جمعه 13 بهمن 1391 19:24
هنگاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااامه وارد میشود فیلم سینماهای امروز وب سلام دوووووووووووووووووووووووووووستان عزیزم ببخشید چند روز بهتون سر نزدم از این که بهم سر زدین و فراموشم نکردین مررررررررررررسی شدم والابوخودا خوب منم چون عباس کچلم و پسر انگوریم نبودن با دوستانم رفته بودم صفا سیتی یا مهمونی...
-
دامادیم
سهشنبه 10 بهمن 1391 23:47
رضا و شوهریم رفتن مسافرت خیلی دلشون تنگیده بود از بس نرفتن از قم بیرون دیشب دامادم اومدن خونه مون بهم سر زدن و بردنم بیرون که تنها نباشم خوب محبتش توی دلش قلمبه شده بود منم بخاطر ستاره از خدا خواسته وای الهی قربونش برم چند تا از دوستاشون که با خودم قامیل دورند باهاشون بودند شب قشنگی هم بود بارون هم میبارید و منم که...
-
شعر پروین اعتصامی
سهشنبه 10 بهمن 1391 01:43
این شعر تقدیم به شهاب ملا لغتی که این دفعه نتونه قلت بگیره مست و محتسب محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست گفت: نزدیک است...
-
نی نی
دوشنبه 9 بهمن 1391 10:10
عسل منم از این نی نی ها میخوام یکی برام میخری عزیز دلم
-
پول و طلا
یکشنبه 8 بهمن 1391 12:17
میدونید چی شده من با بچه های بلاگفا قهرم از صبح تا حالا هر جا رفتم نتونستم نظر بزارم نگید هنگامه بی وفا بود نمیشه توی وبتون کامنت گذاشت والابوخودا از همینجا اعلام میکنم درستش کنید مردم از بس رفتم و اومدم هیچی نتونستم ثبت کنم انگشتام داره از درد میمیره..... هنگامه خطرناک میشود شما پول دوست دارید یا طلا ؟ من پول خیلی...
-
شعر
شنبه 7 بهمن 1391 10:29
کمی انصاف و لَختی عشــق ، برای خویش پیدا کن♥♥ کمی درد و غم و هجران ، تو از چشمت هویدا کن♥♥ سرود مرگ می خواند ، نفس های غریب عشق♥♥ در این سمفونی تقدیر ، صدایت را دمی جا کن♥♥ برای خواب نیلوفــــــر ، بخوان لالایی مرداب♥♥ به گلبرگ ترک خورده ، در این سرما، کمی \"ها\" کن♥♥ بخوان با تار پُر شورِ صبا ، ای بیـــدک...
-
رانندگی خودم
پنجشنبه 5 بهمن 1391 23:20
خوب حالا نوبت خودم من همیشه اینقدر بد رانندگی میکردم که عباس کچل با اینکه شوفره قدیمی و خیلی کله خراب توی رانندگی بود ( آخه شوشو شوفر تریلی بود اولها)و به قول خودش از 13سالگی پشت ماشین سنگین میشسته از دست من قرص سردرد میخورد این اولین اعتراف بعد وقتی میخاستم دور بزنم اصن حق وحقوق هیچ کی را رعایت نمیکردم و همینطوری دور...
-
تصادف
چهارشنبه 4 بهمن 1391 19:19
تا حالا برای شما مشکلی به اسم تصادف رخ داده ؟؟ واکنش طرف مقابل با شما چطور بوده ؟؟ من بعد از نظرات شما تصادف را تعریف میکنم لدفن نظرات راستی رانندگی شما چگونه ست؟
-
بازم ستاره
سهشنبه 3 بهمن 1391 08:31
یک مترسک ساخته ام یک مترسک ساخته ام عطر همیشگی اش را به تنش زده ام در گوشه ی اتاقم ایستاده درست ... مثل اوست فقط روزی هزار بار مرا از رفتنش نمی ترساند. اینم خودم نوشتم جووون یه نفر اصن دلم میخواد کپی کنم بدون اسم نویسنده خوبه نسیم عزیزکم امروز روز خوبی بود برام با ستاره رفتیم توی پارکینگ آب بازی و اسکیت بازی من و...
-
خود شیفته گی پسرها
دوشنبه 2 بهمن 1391 06:07
دیشب رضا وقتی رفت خواهرش و ستاره رابرسونه یه کم دیر اومد حالا وقتی اومده با غذای فست فود که بیشترش هم خورده بهش میگم چرا اینقدر سس گرفتی :تو که اینقدر غذا نگرفته بودی میگه نمیدونم دختر فروشنده همیطور که نگاش به من بود هی سس میریخت میگم بهش دستش را نبرید میگه نه چون هیچ کس چاقو دستش نبود آخه قیافه من در اون موقع و...
-
شعر
جمعه 29 دی 1391 23:36
گفتم : چه باید دیده را؟ گفتا که دیدن گفتم : چه شاید بهر دل ؟ گفتا تپیدن گفتم :چگونه عاشقان را می شناسی ؟ گفتا : از نگاه مات ورنگ از رخ پریدن! گفتم که : من گلچینم ای سر تا به پا گل! گفتا : بمان در پای گل تا وقت چیدن ! گفتم : چه باشد بوسه گاه زندگی بخش ! گفتا : که چال گونه وقت لب گزیدن! گفتم : بدو زیباترین زیبا کدام...
-
دخنرانه
جمعه 29 دی 1391 22:06
-
ستاره
پنجشنبه 28 دی 1391 11:29
دیشب داشتیم با ستاره ورق بازی میکردیم با اسم میوه ها به ستاره میگم تو اسمت چی باشه الهی قربونش برم میگه آلوچه ووووبعد با یه نازی میگه وای مامانی گفتم آلوچه خیلی دلم توت فرنگی خواست یعنی من موندم این دو میوه چه ربطی به هم داره از دیشب فکرم مشغوله فک کنم استعدادش به داییش رفته والا بوخودا
-
نامرد تمام
چهارشنبه 27 دی 1391 23:13
اول خجالت بازم یه کم خجالت بعد امروز مامی زنگ زد میخواد بیاد پهلوم تا وقتی که مامی نیومده بود من داشتم وبنوردی میکردم و یه آهنگ توپ گذاشته بودم و داشتم حض میکرد دلم بعد گفت چی میخوای برات بخرم من ..شیشه ام و گم کردم برام بخر وقت مامی اومد من با ناز و لوس کردن شدید به مامی گفتم جای اندوسکوپیم درد میکنه اونم خیلی ناراحت...
-
بد آموزی
سهشنبه 26 دی 1391 20:17
شما از اون دسته آدمهایی هستین که موقع خواب خرخر میکنید یا نه من مقداری بعضی وقتها که زیر سرم خوب نباشه اما این شوهری یه خرناسهای ناحقی میکشه که نگو انگار چند تا از این جت های نیرو هوایی دارن حمله میکنن وقتی ستاره اینجا باشه میره بیچاره توی یه اتاق دیگه میخوابه چون ستاره نمیتونه بخوابه یه روز ستاره اینجا بود و ایشون...
-
شعر
دوشنبه 25 دی 1391 20:04
گفتی که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم گفتی اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم گفتی ز بخت بد اگر ناگه رقیب آید ز در گفتم که با افسون گری او را ز سر وا می کنم گفتی که تلخی های می، گر ناگوار افتد مرا گفتم که با نوش لبم آن را گوارا می کنم گفتی چه می بینی بگو، در چشم چون آیینه ام گفتم که من خود را در او عریان تماشا می...
-
مسافرت رضا آخ جون سوغاتی
یکشنبه 24 دی 1391 10:25
وای رضا پسرم امروز رفت مشهد بسلامتی بچه ام باز افسردگی گرفته هفته ی دیگه هم میخواد با پدریش ایشالا بره نمیدونم چرا این پسر از قم تکون نمیخوره والابوخودا الان من از ذوقم نشستم پای نت دیگه امشب با هم کل کل نداریم فقط باید شوهری را پیچوند منم دیروز تا این خبر را شنیدم رفتم حمام آخه خیلی خوب میشه صدام توی حمام از ناراحتی...
-
حسین پناهی
شنبه 23 دی 1391 16:18
به خانه میرفت با کیف و کلاهی که بر هوا بود چیزی دزدیدی ..............مادرش پرسید: دعوا کردی باز ..................پدر گفت: و برادرش کیفشو زیر و رو میکرد بدنبال آن چیزی که در دل نهان کرده بود.... تنها مادر بزرگش دید گل سرخی را در دست فشرده ی کتاب هندسه اش ... و خندیده بود
-
امان از بی مادری
جمعه 22 دی 1391 13:51
مث قوم مغولها حمله کردیم خونه ی برادر شوهری هر دفعه خونه ی هم میریم همگی میریم بقیه داستان اول که با بچه هاش رفتم توی اتاق خودشون تا اونها حرفهاشون و بزنن آرش از خریت بابا ش و شاهین از دوست دخترش و اولین تجربه اش زن عمو عجب تجربه ای بود زمانه هم از شوهر خره احمقش منم بخاطر دلداری بهشون بدم مخصوصا آرش را یه بوس کردمش و...
-
شعر
پنجشنبه 21 دی 1391 11:35
ای همیشه خوب ماهی همیشه تشنه ام در زلال لطف بیکران تو می برد مرا به هر کجا که میل اوست موج دیدگان مهربان تو زیر بال مرغکان خنده ها ت زیر آفتاب داغ بوسه هات ای زلال پاک جرعه جرعه جرعه می کشم ترا به کام خویش تا که پر شود تمام جان من ز جان تو ای همیشه خوب ای همیشه آشنا هر طرف که می کنم نگاه تا همه کرانه های دور عطر و...
-
بدی مردها
سهشنبه 19 دی 1391 11:27
شما وقتی یه چیز زیاد از کسی بخواهید چطور بیان میکنید من در حال گفتن خواسته ام حاج عباس آقا جووووووووووووووووووووون بله این که گفتی یعنی چقدر باید پول سبک بشم خانم منم نه منظورم این نبود ولی حالا که لطف میکنی مثلا .........اینقدر بعد حاج عباس اقا جون کچل میگه داری خیلی گرون حساب میکنی یه خورده قیمتش را بیار پایین منم...
-
شعر
دوشنبه 18 دی 1391 07:39
گفتم به دام اسیرم گفتا که دانه با من گفتم که آشیان کوگفت آشیانه با من گفتم که بی بهرام شوق ترانه ام نیست گفتا بیا به گلشن شور ترانه با من گفتم بهانه یی نیست تا پر زنم به سویت گفتا تو بال بگشا راه بهانه با من گفتم به فصل پیری در من گلی نروید گفتا که من جوانم فکر جوانه با من گفتم که خانمانم در کار عاشقی رفت گفتا به کار...
-
اس
شنبه 16 دی 1391 23:14
تا جالا اس به کسی که دوسش دارید یا همسرتان دادید که خیلی در و گوهر باشه من رفتم این دفعه سر موبایل دخترم دیدم چقدر اس به شوهریش داده حالا اس های موبایل دخترم را به شوهری جانش رو براتون مینویسم وقتی نامزد بودند اینطوری برای شوهرش مینوشت محمد جان عزیزم رفتی دکتر بعد از عروسی.................. محمد من رفتم خونه ی مامانم...
-
شعر
جمعه 15 دی 1391 15:41
هیچکی از رفتن من غصه نخورد هیچکی با موندن من شاد نشد وقتی رفتم کسی قلبش نگرفت بعض هیچ ادمی فریــــــــاد نشد وقتی رفتم کسی غصه اش نگرفت وقتی رفتم کسی بدرقه ام نکرد دل من میخواست تلاقی بکنه پس چشم هیچ کسی عاشقم نکرد وقتی رفتم نه که بارون نگرفت هوا صاف و خیلیم آفتابی بود اگه شب می رفتم و خورشید نبود آسمون خوب میدونم...
-
حمید
پنجشنبه 14 دی 1391 13:41
دیشب حمید خونه بود هی شیطونی میکرد جلوی من ژست فشن میگرفت ژست عکس های توی بعضی مجله ها ی بوووووووووووق را میگرفت هی من بهش میگفتم حمیــــــــــــــــــــــــــــــــــــد من مادرتم اما مست نخورده عرق کرده بود شبم که میخواست بخوابه یه عروسک باربی گرفت توی دلش گفت دلتون برام کباب بشه من زن ندارم تنها باید بخوام آی دلم...
-
غصه
چهارشنبه 13 دی 1391 08:05
د یشب ی کی که خیلی دو سش دارم بهم اس داد حال زیبای م نو خراب کرد از صبح هر چی خندیده بودم از توی دل مبارک مون در آ و ر د اخه 3 نصفه شب موقع این اس هاس ت نمگن آدم چه حالی م یشه یاد طلب و بدهکاریش میفته منم از غ صه ام زود خوابیدم خدایا یک مرگ بدهکارم و هزار آرزو طلبکار!! خسته ام یا طلبم را بده یا طلبت را بگیر منم در...
-
عشق نبود
سهشنبه 12 دی 1391 11:58
مردم شهر سیاه خنده هاشان همه از روی ریاست دلشان سنگ سیاست ما در این شهر دویدیم ودویدیم و چه سود هر کجا پرسه زدیم خبری از عشق نبود و تو ای مرغ مهاجر که از این شهر عبور خواهی کرد نکند از هوس دانه ی گندم به زمین بنشینی
-
نامه ی عاشقانه ی پسر داییم
دوشنبه 11 دی 1391 08:12
حالا هی بگید که من بلد نیستم دخترخواهر دوستم را راهنمایی کنم این اس را پسر داییم که عاشق منه بهم داده من با همون راهنمایی هایی که دختر خواهر دوستم و کردم دل متین را هم بردم یعد این اس پر محتوا و پر از احساس عاشقانه به دستم رسید ببخشید اینجا آیکون خود لوس کردن نداره از این استفاده کردم وای متین عزیزم قربون اون شکل و...
-
اس
دوشنبه 11 دی 1391 01:16
این اس الان برام اومد زخمی بر پهلویم هست روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب میخورم و همه گمان میکنند که من می رقصم دکتر شریعتی زیبا پر مفهموم