-
شعر در خواستی
جمعه 31 خرداد 1392 15:00
یکی از دوستام بهم گفت براش این و آپ کنم و چون خیلی دوستش دارم این کار را کردم برای دوست پسرش سفارش داده دیروز بیاد تو و آن عشق دل انگیز بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم در آینه بر حورت خود خیره شدم باز بند از سر گیسویم آهسته گشودم عطر آوردم بر سر و سینه فشاندم چشمانم را ناز کنان سرمه کشاندم افشان کردم زلفم را بر سر شانه در...
-
شعر داریوش
چهارشنبه 29 خرداد 1392 15:09
رو می کنم به آینه رو به خودم داد میزنم. ببین چقدر حقیر شده اوج بلند بودنم...! رو می کنم به آینه من جای آینه میشکنم . رو به خودم داد می زنم این آینست یا که منم..! منو ما کم شده ایم . خسته از هم شده ایم.بنده خاک / خاک ناپاک خالی از معنای ادم شده ایم..! رو می کنم به آینه رو به خودم داد میزنم. ببین چقدر حقیر شده اوج بلند...
-
تبریک برد هنگامه ای هووووووووووووووووووووووورررررررررررررااااااااااااا
چهارشنبه 29 خرداد 1392 13:40
تبریک میگم ب همه ی ایرانیها هر کجا ی دنیا ک هستن ایران برررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررد ااااااااااااااااااااااااای جووووووووووووووووونم
-
تولد
دوشنبه 27 خرداد 1392 21:01
الان از تولد پرهام .... یادتون هست دوست پسرم ک چشای سبز خمار داشت ازش خیلی تعریف کردم ی پستم براش گذاشتم وای چقدر شیرین و شیطون بود هر چی بهش میگفتن انجام بده اصلا انگار نه انگار حتی خندیدن و هرچی بهش میگفتن بخند نمیخندید بهش میگفتن بگو سیب میگفت هلو از بس بهش خندیدم مامانش بردش توی اتاق باهاش حرف زد در عوض اومد بیرون...
-
شراب و خون 2
جمعه 24 خرداد 1392 17:36
خوب حالا بزار ببینم دیگه از کجاش میتعریفه ( یهنی نعریف میکنه) از چشاش بیاید بیرون دیگه خوب نی خیلی بهش زل بزنید والابوخودا از لبانش کی نشان دارم به جان جز شرار بوسه های دلنشینش برتنم کی مانده از او یادگار جز فشار بازوان آهنین من چه میدانم سر انگشتش چه کرد....... یکی بگه چکار کرده در میان خرمن گیسوی من ..... آهان آنقدر...
-
کمک رسانی محمد حسین
پنجشنبه 23 خرداد 1392 20:37
اول سلام یه وبلاگ جدید درست کردم فقط برای بلاگ اسکاییا تا اگه مشکلی سوالی در مورد نسخه جدید بلاگ اسکای یا هر سوال دیگه ای در ضمینه وبلاگ نویسی دارن بپرسن تا مشکلشون و حل کنم... در ضمن اگه کد خاصی هم بخوان بهشون بدم ... حالا از اونجا که از بلاگ اسکایی یه سریاشون تو وبت رفت آمد دارن میخوام لطف کنی آدرس وبلاگ جدیدم و تو...
-
شراب و خون
سهشنبه 21 خرداد 1392 17:37
ی کتاب از فروغ البته بدون سانسورش و توی شیراز خریدم که ی شعرش و میخوام آپ کنم نیست یاری تا بگویم راز خویش ناله پنهان کرده ام درساز خویش چنگ اندوهم ، خدا را ،زخمه ای زخمه ای ، تا برکشم آواز خویش بر لبانم قفل خاموشی زدم با کلیدی آشنا بازش کنید کودک دل رنجه دست جفاست با سر انگشت وفا نازش کنید پر کن این پیمانه را ای هم...
-
بازگشت
جمعه 17 خرداد 1392 11:15
سلام من از مسافرت برگشتم الان کاملا مشهوده مسافرت خیلی خوش گذشت جای شما خیلی خالی اول رفتیم شیراز ( من یه خرید نیمه کاره داشتم باید انجام میدادم ) رفتم شاهچراغ وای خیلی کیف داد ا اما موقع ورود که راهم نداند گفتن چادر سر کن و جوراب بپوش منم گفتم وا این همه زن دارن بدون جوراب میرن به من میگی جوراب بپوش خانمه گفت شما فرق...
-
برنامه شما چیه؟؟؟؟؟
یکشنبه 12 خرداد 1392 02:47
راستش شما این تعطیلات کجا میرید ؟؟خوب من دارم از فضولی میمیرم باید بدونم که شما چه برنامه ای داریدوالابوخودامیشه بگید چه برنامه ای دارید من و پسریم که داریم افسردگی میگیریم باید بریم سفر تا یه کم روحیه بگیریم ..... البته این دفعه عباس کچلمم میبرم عاخه گناه داره اون دفعه دلش برام خیلی تنگ شده بود..اعتماد به نفس منم به...
-
دل نوشته
جمعه 10 خرداد 1392 20:15
مردها دنیای ما زنها هستن ولی به دنیا اعتمادی نی والابوخودا گریه ی شدید شدید راستی وب پسرم فیلتر شده بهش گفتم خیلی خونسرد میگه بهتر خوب بیشتر سر شناس میشم (روم سیاه) صب داشتیم صبحونه میخوردیم یمی داد زد نون خشکیه یهو رضا هم داد زد منم رضا اسطوره ام (خجالت) عاخه این مردها اعتماد به نفسشون من و کشته والابوخودا ای بابا...
-
یه شعر بچگی دیگه والابوخودا
یکشنبه 5 خرداد 1392 23:51
در کنار خطوط سیم پیام خارج از ده ، دو کاج ، روییدند سالیان دراز ، رهگذران آن دو را چون دو دوست ، می دیدند روزی از روزهای پاییزی زیر رگبار و تازیانه ی باد یکی از کاج ها به خود لرزید خم شد و روی دیگری افتاد گفت ای آشنا ببخش مرا خوب در حال من تامّل کن ریشه هایم ز خاک بیرون است چند روزی مرا تحمل کن کاج همسایه گفت با تندی...
-
باز باران
پنجشنبه 2 خرداد 1392 23:16
باز باران بی ترانه باز باران ، با تمام بی کسی های شبانه می خورد بر مرد تنها می چکد بر فرش خانه باز می آید صدای چک چک غم .... باز ماتم من به پشت شیشه ی تنهایی افتاده نمی دانم ... نمی فهمم کجای قطره های بی کسی زیباست ؟؟؟ نمی فهمم ،چرا مردم نمی فهمند که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت میلرزد کجای ذلتش زیباست؟؟؟ نمی...
-
کامنت
چهارشنبه 1 خرداد 1392 03:26
امشب بلاگفا خیلی خیلی کم لطفی کرد هر جا رفتم هی نوشت نمیشه نمیشه کامنت گذاشت والابوخودا عاخه چرا ؟ من به همه سر زدم ولی خودتون بلاگفا را انتخاب کردید تقصیر من نبید
-
سفر 2
دوشنبه 30 اردیبهشت 1392 23:59
رضا پسریم افسردگی گرفته داره میره سفر بچه ام خیلی خیلی نامرد شده چنان من و دور زد که نگووووووووووووووووو میدونه من چهارشنبه مهمون دارم نمیتونم برم سفرش و زودتر انداخته که من نتونم برم باهاش شما فهمیدید چی نوشتم خودم که نچ نبفهمم از عصبانیت حالا از عکسهای سفر قبل میزارم تا دلش بسوزه و جای من توی سفرش خالی باشه چون...
-
خدا
شنبه 28 اردیبهشت 1392 04:06
پیک آخرم را به یاد خدا که تمام آرزوهام و جلوی چشام پرپر کرد عظمتشو نشونم بده
-
غم دارم عسل دختریم
جمعه 27 اردیبهشت 1392 20:02
نمیدونم چیم شده انگار مریضی عسل دختریم به منم سرایت کرده اصلا حوصله ندارم و کودک درون منم داره نق نق شدید شدید میکنه حتی پیشرفت کرده خر درونم هم لگدهای بدی میزنه والابوخودا چرا دنیا و آدمهاش اینطور میکنن ............. . چند دفعه اس و تل میخواستم بزنم به عزیزم ولی شرمنده ام و نمیدونم چی بگم والابوخودا برامون دعا کنید...
-
مسافرت
دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 13:59
من و رضا رفتیم مسافرت خیلی خیلی بهمون خوش گذشت رضا میخواست مجردی بره مسافرت من بخاطر همین منم عباس کچل رو نبردم تا مجرد باشم واقعنی مجردی خوش میگذرهااااااا خوب وقتی رسیدیم به اصفهان داد زدم.. الــــــــــــی ..... شادی ... شومبوسگولی ... مریمی و الان یادم نی و بقیه اصفهانی ها را صدا کردم اما هیچ کدوم نامردها جواب...
-
شعر
سهشنبه 17 اردیبهشت 1392 00:50
هر گاه که جام باده نهم بر لبان تو بر جان خود بساط کنم آه و ناله را رشکم رسد ز کاسه ی می لیک در خفا بوسم ز حسرت لب لعلش پیاله را میبوسمش تا بنگرم از شهد بوسه ات تا چند لذت می و مستی گرفته است میرقصد و میشود از کفم رها گویی که از لبان تو هستی گرفته است بگرفت کام و مست شد و عاقبت شکست نه ! من به انتقام شکستم رقیب را اما...
-
ستاره
یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 01:57
وای الهی قربونش برم مخاطب خاص نداره دارم به ستاره میگم داشتم میگفتم الهی قربونش برم که اینقدر بلاست دختر آتیشپاره امشب اولین نامه ی عاشقانه اش را نوشت من و مامانش هنوزم نمیتونیم یه نامه بنویسیم .. چشم باباش روشن لدفن بخونید این یه نامه ی صادقانه ی عاشقانست والابوخودا دایی رضا جونم و دایی حمید جونم تو را خیلی دوست دارم...
-
غم داره
جمعه 13 اردیبهشت 1392 01:07
به چه میخندی عزیز!؟ به چه چیز!؟ به شکست دل من...! یابه پیروزی خویش!؟ به چه میخندی عزیز!؟ به نگاهم که چه مستانه توراباورکرد!؟ یابه افسونگری چشمانت... که مراسوخت وخاکسترکرد...!؟ به چه میخندی تو...؟ به دل ساده من میخندی!؟ که دگرتابه ابدنیز به فکرخودنیست!؟ به جفایت که مرازیرغرورت له کرد!؟ به چه میخندی عزیز!؟ به هم اغوشی...
-
معذرت خواهی
پنجشنبه 12 اردیبهشت 1392 02:23
سلام ببخشید دوستانم من این دو روز سرم شلوغ بود . نتونستم برای دوستانم کامنت تبریک بزارم از همیجا معذرت خواهی میکنم اولا که همسری فداکار بودم در این دو روز اما حیف که کسی قدر نداره والابوخودا دوما که مادری بسیار دلسوز بودم این و قدر داشتن به لطف مرحمت الهی والابوخودا ایشالا که خداوند در این روزهای عزیزش به تمام شما نظر...
-
زبون دراز
سهشنبه 10 اردیبهشت 1392 02:14
امروز رفتم با دوستم خیاطی ببیینید چقدر ذوقیدم و چقدر لوس شدم دارم از خوشحالی میمیرم اولا که یکی از خیاط ها لباسم و خیلی خوب دوخته بود و هم ارزون ازم گرفت .. و خیاط دومی که رفتم وای وای هستی دختر دوست که تازه گیها خیلی بلا شده شیطون خانم.. شروع کرد به حرف زدن که امروز داشتم از مدرسه میومدم توی سرویسم یه پسره دیدم که...
-
عباس کچل ید
شنبه 7 اردیبهشت 1392 15:07
پریشب با عباس کچل دعوام شده هیچ کس نیاد جلو که کشته میشه والابوخودا شمشیرم کجاست ؟؟؟ یکی دستم و بگیره وگرنه خون بپا میشه عه عه بهم میگه چرا تی وی را خاموش کردی مرد بد خیلی هم بد ....چخ پیس سن اینم ترکیش. خداییش دارم ترک میشم عه عه خوب دلم میخواد خاموش کنم این فیلمهای مزخرف که دیدن نداره خیلیم دلت بخواد که از دست این...
-
شعر
سهشنبه 3 اردیبهشت 1392 02:41
زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کن گردشـــی در کوچــه باغ راز کن هر که عشقش در تماشا نقش بست عینک بد بینی خود را شکسـت علـت عـاشــــق ز عـلتــها جــداســـت عشق اسطرلاب اسرار خداست من مـیـــان جســـمها جــان دیـــده ام درد را افکنـــده درمـان دیـــده ام دیــــده ام بــر شـــاخه احـســـاســها می تپــد دل در شمیــــم...
-
شعر...از کتاب ماه بر کوهان
دوشنبه 2 اردیبهشت 1392 02:22
شب است شب شب تحریم جوشش فریاد شب است شب شب نقض اساسنامه ی داد به نردبان نفس ها مگیر پای از پای به منجلاب تماشا بشوی چشم از چشم دروغ بود حدیثی ز صبح اگر بشنیدی فسانه بود حکایات مهر و ماه که خواندی خیال خسته ی تو دو چشم بر کف دست دو دوست سوی بلندای آسمان رجا چه جاودانه به تمکین انتظار کشید چه طرف بست؟ نه نوری نه کورسوی...
-
دخترهای مومنم
جمعه 30 فروردین 1392 16:30
دیروز دختر همسایه مون و ستاره و من توی حیاط داشتیم بازی میکردیم و همه طبق آآآآآیین اسلامی بودیم به جووووون عمه ها مون اگه دروغ بگم پسر یکی از همسایه ها روحانی هست یههههوووویی در باز کرد اومد تو دختر همسایه مون و ستاره که هول شده بودند چون با مایو داشتن آب بازی میکردن البته مبینا به سن تکلیف رسیده ولی من و ستاره نچ...
-
دل
چهارشنبه 28 فروردین 1392 22:14
با آخر من ورق را با دلم بور میزنم!!! بار دیگر حکم کن!!! اما نه بی دل با دلت دل حکم کن !!! حکم دل !!! هر که دل دارد بیندازد وسط!!! تا که ما دلهایمان را رو کنیم !!! دل که روی دل بیافتاد!!! عشق حاکم میشود!!! پس به حکم عشق بازی میکنم !!! این دل من!!! رو بکن حالا دلت را!!!... دل نداری ؟؟؟ بور بزن اندیشه ات را....!!! حکم...
-
شعر
شنبه 24 فروردین 1392 10:34
این شعر را خیلی دوست دارم قبلا هم آپیدم خوب دلم میخواد چکار کنم بعد چک هم کردم دیدم شهاب کامنت نداره که بره دزده بیاره خیالم راحت شد والابوخودا هیچ کس از حال ماپرسید ؟نه هیچ کس اندوه مارا دید ؟نه هیچ کس چشمی برایم تر نکرد هیچ کس یک روز بامن سرنکرد هیچ کس اشکی برای ما نریخت هرکه با ما بود از ما می گریخت چند روزی هست...
-
عاشقانه های هنگامه
چهارشنبه 21 فروردین 1392 23:49
زنگ میزنم میگویم دوستت دارم و قطع میکنم شب پیامی از گوشی من فرار میکند و به گوشی او میرود نوشته دوستت دارم جوابش ((بس که خری)) حسابی بهم میچسبد :) وای چه رومانتیک بود مگه نه............بخصوص این جمله.. خ ر ی خی لی عالی اومده والابوخودا...
-
هموطنم
چهارشنبه 21 فروردین 1392 10:24
عشق چون بیفشرد پا بر نمط کبریا در دم اول برد هستی مارا زما سلام خیلی ناراحت و نگران برای هموطنان عزیزم هستم مخصوصا که علی هم با کامنتش اطلاع رسانی کرد و از وضعیت هموطنان بهمون خبر داد ایشالا هیچ جا غم و مصیبت نباشه آآآآآآآآآآآآآآمین...