-
دلنوشته
شنبه 28 مرداد 1391 21:13
باد با چراغ خاموش کاری ندارد،اگر درسختی هستی بدان که روشنی. خودرابه سر نوشت بسپاروایمان داشته باش دلهای پاک تقدیری زیبا دارند. خداهمان است که من میخواهم ،کاش من هم همان بودم که او می خواست. خوشبختی ان است که خداوند انقدر تو راعزیز کند که وجودت ارامش بخش دیگری باشد. ذره ای از امیدت رابه نیمی ازوجودم میخرم چراکه ناامیدی...
-
نوشته...
جمعه 27 مرداد 1391 01:27
دیدگانت ازهمیشه شادتر،شهرقلبت زنده وابادتر،غصه هایت دم به دم ای مهربان،درگذرگاه زمان بربادتر.
-
نوشته...
جمعه 27 مرداد 1391 01:21
می دونی تلخ ترین وزیباترین وخنده دار ترین سریالی که دیدم چه سریالی بود .سریال ریبا . درضمن که یک زندگی شکست خورده رانشان میدادولی طنزشیرینی داشت.
-
زندگی
جمعه 27 مرداد 1391 01:09
تمام چیزی که باید اموخت.تنها یک کلمه است{میگذرد}
-
شب زیبا
پنجشنبه 26 مرداد 1391 13:22
باران دراسمان زیباخودنمایی می کند.برق ان درتاریکی کرانه،مثل الماس می درخشد.قطره هایش لب تشنه ی گلهاراسیراب می کند.وصدای رعد،درنیمه های شب ،مثل اهنگی پرمعنابه گوش میرسد.......... ..نوشته ی خودم اگه ترشی نخورم یه چیزی میشم
-
خداحافظ
چهارشنبه 25 مرداد 1391 22:04
شمع دانی دم مرگ به پروانه چه گفت:گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی..... سوخت پروانه ولی خوب جوابش بداد، گفت: طولی نکشد تو نیز خاموش شوی...... در وطن مثل غریبانم نمی دانم چرا؟ روز و شب سردر گریبانم نمی دانم چرا؟ هر که را از روی دل جانم فدایش می کنم مثل عقرب میزند نیشم نمی دانم چرا؟
-
دل تنگی
چهارشنبه 25 مرداد 1391 22:02
تا کجای قصه باید ز دلتنگی نوشت؟ تابه کی با زیچه بودن در دو دست سر نوشت؟ تا به کی با ضربه های درد باید رام شد؟ با فقط با گریه های بی قرار آرام شد. واسه دیدار محبت تا به کی در انتظار؟ خسته ام از زندگی با غصه های بی شمار. کاش هرگز در محبت شک نبود تک سوار مهربانی تک نبود کاش بر لوحی که بر جان دل است واژه ی تلخ خیانت حک...
-
جک!
چهارشنبه 25 مرداد 1391 22:01
طرف میره بهشت رو دیوار مینویسه: لعنت بر پدر و مادر کسی که اینجا سیب بخوره! می دونی چرا با ازدواج دین آدمها کامل میشه ؟چون تا قبل از ازدواج فکر می کنند دنیا بهشته!اما بعدش به جهنم اعتقاد پیدا می کنند. سالها پس از گران شدن نان...مادر به دخترش هنگام خواستگاری. مادر لگد به بختت نزن ،پسره نون خشکیه ها ! به دلم می گویم ،آن...
-
شیرین
چهارشنبه 25 مرداد 1391 22:00
شیرین بهانه بود! فرهاد تیشه میزد تا نشنود صدای مردمانی را که در گوشش میخواندند: دوستت ندارد... گفتم تو شیرین منی گفتی تو فرهادی مگر گفتم خرابت میشوم گفتی تو آبادی مگر گفتم ندادی دل به من گفتی تو جان دادی مگر گفتم زکویت می روم گفتی تو آزادی مگر گفتم فراموشم نکن گفتی تو در یادی مگر شبی پرسیدمش با بیقراری..... به غیر از...
-
عکس
سهشنبه 24 مرداد 1391 21:36
این عکس عشق منه..... مثل باران خنده هایت دیدنیست شهر خاموش صدایت دیدنیست مهربانی معنی لبخند توست خنده هایت بی نهایت دیدنیست بی تو هرشب عاشقی بارانی ام لاله پژمرده و زندانی ام بی تو در کنج همه دلواپسی! بی تو من آغاز یک ویرانی ام کاش همیشه در کودکی می ماندیم ،تا به جای دلمان سر زانوهایمان زخم میشد...... به یادت آرزو...
-
حکایت
سهشنبه 24 مرداد 1391 21:14
زندگی حکایت مرد یخ فروشی ست که به او گفتند: فروختی؟ گفت: نخریدند اما تمام شد...! در دنیا جای کافی برای همه هست پس به جای اینکه جای کسی را بگیری جای خودت را پیدا کن[چارلی چاپلین] زندگی مثل یک دیکته است هی می نویسیم هی پاک می کنیم غافل از اینکه اجل یک دفعه داد می زنه برگه ها بالا وقت تمام شد.
-
زندگی
سهشنبه 24 مرداد 1391 21:13
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست و دلم بس تنگ است بیخیالی سپر هر درد است انقدر میخندم باز هم میخندم تا غم از رو برود. دوستانم همه نابند طلا سیری چند،دردباد از همه شان دور،بلا سیری چند، بی گل روی عزیزان نفسم می گیرد،بی حضور رفقا صلح و صفا سیری چند. هرکجا هستی باش آسمانت آبی و تمام دلت از غصه دنیا خالی خود را به سرنوشت...
-
من ندانستم
سهشنبه 24 مرداد 1391 21:10
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی عهد نا بستن از آن به، که ببندی و نپایی دوستان منع کنندم که چرا دل به تو بستم باید از اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی؟ به که گویم غم قصه ی ویرانی خویش؟ غم شبهای سکوت ودل بارانی خویش، گله از هیچ ندارم ،نکنم شکوه از او،که شدم بنده ی پا بسته و سودایی خویش، به کدامین گنه اینگونه...
-
پیمانه
سهشنبه 24 مرداد 1391 21:08
بیش از این باده به پیمانه نریز آبروی منه دیوانه نریز مرغ نالان به چه کارت آید دام بردار، دگر دانه مریز آتش حسرت از آن برق نگاه بر دل محرم و بیگانه مریز هیچ کس اشکی برای مانریخت هر که با ما بود از ما می گریخت چند روزیست حالم دیدنیست حال ما از این و آن پرسیدنیست گاه برروی زمین زل می زنم گاه بر حافظ تفعل می زنم حافظ...