-
ستاره
پنجشنبه 11 آبان 1391 01:33
امروز ستاره وقتی اومد خونمون با شوق زیادی برام تعریف کرد که .... توی مدرسه خانممون یه روزنامه آتیش زد و ما هم گفتیم مرگ بر اسفناج من و مامانش خیلی تعجب کردیم و حیرت زده با هم گفتیم مرگ بر اسفناج بعد پا شدیم به خانومشون زنگ زدیم (قابل توجه خانمشون فامیله) و موضوع رو ازش پرسیدیم؟ اونم توضیح داد که : اولآ روزنامه نبوده و...
-
خدا
چهارشنبه 10 آبان 1391 10:29
خدا . . . پیش از اینها فکر می کردم خدا خانه ای دارد میان ابرها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس و خشتی از طلا پایه های برجش از عاج و بلور برسرتختی نشسته با غرور ماه برق کوچکی از تاج او هر ستاره پولکی از تاج او اطلس پیراهن او آسمان نقش روی دامن او کهکشان رعد و برق شب صدای خنده اش سیل و طوفان نعره ی توفنده اش دکمه ی...
-
لباس
سهشنبه 9 آبان 1391 20:09
تا حالا تعداد لباس مردها رو با زنها مقایسه کردین؟ من هر جا که میخاستم برم اولین چیزی که میگفتم لباس ندارم چی بپوشم....کیف و کفش ندارم..... تا شوهریم میگفت:خانم من لباس دارم میگفتم بله چقدر لباس لباس میکنی یا هر جا که میرفتیم تا میشد واسه ی خودم لباس و کیف و کفش سوغاتی میخریدم.... تا اینکه..... از اون خونمون میخواستیم...
-
چی چی
دوشنبه 8 آبان 1391 00:52
"انسانیت" را فریفته اند. "صداقت" را در شیشه ی ناباوری ریخته اند. "عشق" را به تمسخر گرفته اند. "وفا" را در دره ی مرگ انداخته اند. *از آدمها چی مونده دیگه!!! عسل بانو دختریم...... دیشب نتونستم چیزی را که اعتقاد ندارم بیان کنم عزیزم چون خودمم تو این بحران هستم ...... که...
-
شوخی
یکشنبه 7 آبان 1391 06:27
من بعضی وقتا شوخی های خر بووووووووووووق میکنم.... مثلا میرم گوشه دیواریا توی آسانسور تا در و باز میکنن یه پخ بلند و دیگه .... اول فضای خونه ...جنوبی ..یه سری پله به طرف بالا ویه سری پله به طرف زیر زمین.. دوم دوستم قد بلند هیکلی ورزشکار.....شوهرش قدبلند ولی رو فرم... یه روز شوهرش میاد مث من شیطونی بکنه و زنش رو بترسونه...
-
یعنی
جمعه 5 آبان 1391 22:37
عشق یعنی با تو گشتن هم کلام عشق یعنی انتظار یک سلام عشق یعنی دست های رو به دوست عشق یعنی مرگ در راهت نکوست عشق یعنی شاخه ای گل در سبد عشق یعنی دل سپردن تا ابد نه از مهر ور نه از کین می نویسم نه از کفر و نه از دین می نویسم دلم خون است ، می دانی برادر دلم خون است ، از این می نویسم
-
خودم
پنجشنبه 4 آبان 1391 23:49
من 23 سالمه بدون شبها چون خوابم ... لطفآ سنم و هی نپرسید 3 تا بچه دارم دخترم60 سارا،پسرم61 رضا و63 حمید...و یه نوه گلم ستاره که دنیای منه ... کلاس اوله .. اصلا آدم جدیی نیستم از بزرگ شدن بدم میاد چون آدم رو به واقعیت های تلخ روبرو میکنه به پوچی وهیچی میرسونه زندگیم رو خیلی دوست دارم مخصوصا شوهری ام رو وصد البته بچه...
-
مامان شیطون
سهشنبه 2 آبان 1391 22:18
راستی شما ها گوشی تون رو قایم میکنید تا یه مامان فضول مث من برنداره گوشی تون و چک کنه به خیال خودشون رمزم میزارن پسرام یا قایم میکنن ززززززززززززرررررررررررررررشک اول و آخر هم همه چیز و میشینن تعریف مکنند اما اولش انکار امروز رضا رفته بود حمام یه دختر بلا چند دفعه پیامک داد به رضا گفتم رمز گوشی تو بده ببینم چی نوشته...
-
دیوانه ام
دوشنبه 1 آبان 1391 17:37
من عاشقم ،دیوانه ام از خویشتن بیگانه ام او شمع و من پروانه ام دیوانه ام،دیوانه ام آیید و زنجیرم کنید با عقل تدبیرم کنید وز عشق او سیرم کنید دیوانه ام،دیوانه ام نی نی خطا گفتم ،خطا بگذار تا سوزد مرا پا تا بسر سر تا به پا دیوانه ام،دیوانه ام این سینه پر سوز من است وین اشک شب افروز من آن شام من ،این روز من دیوانه ام...
-
خبر
یکشنبه 30 مهر 1391 15:06
یه خبر جدید تازه دارم یاد میگیرم شب ها بخوابم آخه روزها که من میخابم همه ی شما بیدارید شما بفکر کارید منم تو رختخابم ببین چه شاعر با ذوقی شدم از وقتی دیگه شبا ساعت2میخابم نه ساعت 6و7صبح شوهریم و پسرام میخان برام جایزه بخرن
-
حسن
یکشنبه 30 مهر 1391 09:15
یه روز مامانم داشت درد دل میکرد برام که...... آره بچه ام حسن دیشب نیومد خونه خیلی نگران شدم و گریه کرد منم که حرصم گرفته بود......(همچین میگفت بچه ام که انگار یه پسر 14تا16ساله است) اون بنده خدا هم فک کرد میخوام دلداری بهش بدم یا همدردی باهاش کنم زهی خیال باطل..... گفتم ببین مامانم عزیزم خوب شد خدا منو پسر نکرد برات...
-
شعر
جمعه 28 مهر 1391 09:10
یک نفر از کوچه ی ما عشق را دزدیده است این خبردر کوچه های شهر ما پیچیده است دوره گردی در خیابانها محبت می فروخت گوئیا او هم بساط خویش را برچیده است عاشقی می گفت:روزی روزگاران قدیم عشق رااز غنچه های کوچه باغی چیده است یک چراغ قرمز از دیروز قرمز مانده است چشمکش راخیره چشمی خیره سر دزدیده است عشقبازی در خیابان مطلقاً...
-
حیدر
چهارشنبه 26 مهر 1391 12:17
وصال حیدرو یارش مبارک وصال یاس و دلدارش مبارک از الطاف وعنایت الهی رسیده حق به حق دارش مبارک زیباترین پیوند هستی مبارک
-
دکتر
سهشنبه 25 مهر 1391 20:55
یه روز دکتر اصلیم بهم پیشنهاد داد که برای کنترل وزنم با یک دکتر تغذیه مشورت کنم وبهم رژیمی بده که قابل قبول ایشون باشه بلاخره یه دکتر مورد تاییدش پیدا کردم ..... پیش دکتر نفس نفس زنون رفتم نشستم با هیجان زیادی گفتم : آقای دکتر چی بخورم که لاغر بشم ! دکتر هم یه نگاه به سراندر پای من انداخت گفت : خوب خوردی که انقدر شدی...
-
سیب
یکشنبه 23 مهر 1391 21:24
دوش رفتم باغ مهر تک درخت سیب سرخی را که با هم کاشتیم آبیاری کردم و یک سبد پر کردم از خوبیهای تو، کی میایی سیب سرخ عشق را قسمت کنیم یادم میاد ثانیه های آخر گفتی میرم اما میام به زودی چشمام وبستم نبینی اشکم و چشمام و باز کردم و رفته بودی
-
شعرعسل
شنبه 22 مهر 1391 20:51
عسل دخترم ببین چه شعری برات گفته ام....باران برای کلاست بخون عروسک من عسل خیلی قشنگ و نازه شیرین مثل اسمش چشاش همیشه بازه رو پیرهن قشنگش ماه و ستاره داره روی موهاش همیشه یه شاخ گل میزاره حرف منو گوش میده تنها نمیره بیرون
-
فال
شنبه 22 مهر 1391 11:59
ا پسرم حمید زنگ زد به یکی از علما استخاره بگیره پشت گوشی دست پاچه شد گفت :ببخشید یه فال میخواستم بگیرم ! آقا اینجا فال نمیگیرن برو تو اینترنت... فک کنم خودشم همین کارو میکرده
-
اذیت
پنجشنبه 20 مهر 1391 23:18
دیشب ستاره خونمون خوابید خیلی شیطونی کردیم ..حتی یه آپم کرد. ،از قبیل کشتی کج روی بابایی و دایی های ستاره و آب ریختن روی بابایی بیچاره راستی تا حالا کسی و اذیت کردین که خیلی کیف بده ...ووووووووووووااااااااااااااااااااااااای چه حالی میده. من از بس این پسرهای گل گلیم و شوهریم رو اذیت میکنم که دیگه از دست من خسته میشن...
-
ستاره
پنجشنبه 20 مهر 1391 17:57
من ستاره هستم.خیلی شما رو دوست دارم....... وااااااااااااااااااااااااااااااااااای الهی قرررررررررررررررررررررررربون اون زبونت و دستای کوچولوت مامانی!!!!! ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااجوووووووووووووووووووووووووووووووووووونم بووووووووووووووووووووووووووووووووس
-
ایران من
سهشنبه 18 مهر 1391 20:02
روسریت را درست ببند لباسهایت پوشیده باشد آرایش نکن حتی اگر راه دارد زیبا هم نباش دخترک پنهان کن خویش را این جا ایران است ...در دانشگاه هزاران خواستگار داری دخترک اما تنها خواستار یک شبند در خیابان هزاران راننده ی شخصی داری اما مقصد همه مکان خالیست و بس کمی نگاه کن؟؟؟ در میان دوستانت برادرها داری باور میکنی؟؟؟ روی خوش...
-
شعر3
دوشنبه 17 مهر 1391 19:21
من نمی گویم که خاموشم مکن من نمی گویم فراموشم مکن من نمی گویم که بامن یار باش من نمی گویم مرا غمخوار باش من نمی گویم ،دگر گفتن بس است گفتن اما هیچ ،نشنفتن بس است روزگارت باد شیرین شادباش دست کم یک شب تو هم فرهاد باش آی در شهر شما یاری نبود قصه هایم را خریداری نبود وای رسم شهرتان بیداد بود شهرتان از خون ما آباد بود از...
-
شوهر
شنبه 15 مهر 1391 21:36
دختری کرد سوال از مادر که چه طعم و مزه دارد شوهر این چنین چون بشنید از دختر اندکی کرد تامل مادر گفت :بدو صحبت محض گر بگویم مزه اش شیرین است یا غم شوم روانش یابد یا بلا فاصله شوهر خواهد زین جهت گفت بدو کی زیبا ترش باشد مزه ی شوهر ها دخترک در تب و در تاب افتاد گفت :مادر دهنم آب افتاد حالا شیطونی عسلکم .....تازه جواب...
-
شعر
جمعه 14 مهر 1391 02:20
هیچ کس از حال ماپرسید ؟نه هیچ کس اندوه مارا دید ؟نه هیچ کس چشمی برایم تر نکرد هیچ کس یک روز بامن سرنکرد هیچ کس اشکی برای ما نریخت هرکه با ما بود از ما می گریخت چند روزی هست حالم دیدنیست حال من از این آن پرسیدنی است گاه بر روی زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفعل می زنم حافظ دیوانه فالم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفت...
-
متلک
پنجشنبه 13 مهر 1391 01:54
شما اولین متلکی که گفتین یا شنیدین کی بوده؟ ستاره اولین متلکی که شنید 3سال و 7ماه و 6روزش بود ...!!!!!!!!!!!!!!!!! وقتی رفته بود دم در حیاط فضولی کنه که........... با هیجان زیاد برگشت و خنده کنان طوری که لبش تا بنا گوشش باز بود، دفت:مامایی یه آگاه بم دفت سقد خوشجلی!!!!!!!!!! واز ختده ریسه رفت... واما خودم یعنی...
-
شعرناتمام
چهارشنبه 12 مهر 1391 13:15
بس کن ای دل،نابسامانی بس است کافرم دیگر مسلمانی بس است در میان خلق سردرگم شدم عاقبت آلوده ی مردم شدم بعداز این با بی کسی خو میکنم هر چه دردل داشتم رو میکنم نیستم از مردم خنجر بدست بت پرستم ،بت پرستم ،بت پرست بت پرستم ،بت پرستی کار ماست چشم مستی تحفه ی بازار ماست دردمی بارد چو لب تر می کنم طالعم شوم است باور می کنم من...
-
شعربرای
سهشنبه 11 مهر 1391 15:45
باران عزیزم این شعر رو با چه بدبختی سرودم برای سرکلاست. خودت در خواست کردی منم چون دخمل حرف گوش کنیم برات سرودم توپولو ام توپولو صورتم مث هلو قد و بالام کوتاه چشم ابروم سیاه شوهر بدی دارم ،میشینه توی خونه غر میزنه دونه دونه لباس برام نمیخره ...... بپوشم خوشگل بشم مث یه دسته گل بشم.... خوووووووب بید!!!!!!!!!! یکی دیگه...
-
شعر
دوشنبه 10 مهر 1391 20:15
خسته ام از قصه های شومتان خسته ام از همدردی مسمومتان این همه خنجر دل کس خون نشد این همه لیلی،کسی مجنون نشد آسمان خالی شد از فریادتان بی ستون در حسرت فرهادتان کوه کندن گرنباشدپیشه ام بوی از فرهاد دارد تیشه ام عشق از من دور، وپایم لنگ بود قیمتش بسیار و دستم تنگ بود گر نرفتم هر دو پایم خسته بود تیشه گر افتاد،دستم بسته...
-
حج
یکشنبه 9 مهر 1391 12:06
می دونی دلم داره پرپر میزنه هر وقت موسم حج واجب میشه این حال و میگیرم.البته من که آدم نشدم ابن چند دفعه که قسمت شده .ایشالا قسمت همه در جوونی بشه چون اعمالش یه کم سخته .حاضرم نیمی از عمر 100ساله مو بدم یه دفعه دیگه تو صحرای منا عرفات با اون جمعیت و شورو حال باشم ای کاش به کعبه گفتم تو از خاکی منم از خاک ،چرا دورت...
-
شعر(ناتمام)
شنبه 8 مهر 1391 15:14
حالمان بد نیست غم کم میخوریم کم که نه هرروز کم کم میخوریم آب می خواهم سرابم می دهند عشق می ورزم عذابم می دهند خود نمی دانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی آفتاب خنجری بر قلب بیمارم زدند بیگناهی بودم دارم زدند دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست سنگ را بستند و سگ آزادشد یک شبه بیداد آمد دادشد عشق آخر...
-
غریب
پنجشنبه 6 مهر 1391 21:54
رسم این شهر غریب است بیا برگردیم قصد این قوم فریب است بیا برگردیم یک نفر بود که ما دل به نگاهش دادیم خنده اش سرد و عجیب است بیا برگردیم عشق بازیچه شهر است ولی در ده ما دفتر عشق سفید است بیا برگردیم تا حالا شده خیلی دلتون گرفته باشه بخوای فریاد بزنی ،اما جایی که هستید مناسب نباشه.. و وقتی جای مناسب هستید ،نتونید فریاد...